بشریت با داستان پیوند جدایی ناپذیری برقرار کرده و داستانگویی بهعضوی جدایی ناپذیر از تمدن بشری بدل گشته که بسیاری از مفاهیم اجتماعی، فرهنگی، فکری که طی سالیان توسط فیلسوفان و اندیشمندان مختلف مطرح شده، در قصهها و روایات حضور پیدا کردهاند.
این قصهها زنجیرهای از علت و معلول شگرف را خلق کردهاند و بشر را به سمت جلو حرکت میدهد. این امر در خصوص بازیها نیز صادق است و در این مقاله قصد داریم که چندی از بهترین بازی های داستانی تاریخ بازیهای ویدئویی را با هم مرور کنیم و ببینیم که این آثار از حیث قصهسرایی چه دستاوردهایی برای ما داشته است.
۷۷. Kingdom Hearts
نخستین قسمت سری پادشاهی قلبها بدون شک بهترین روایت قصه را در میان نسخههای بسیار این سری بهخود اختصاص داده. قصهای که در آن شاهد حضور شخصیتهای متعددی از سری فاینال فانتزی شرکت اسکوئر انیکس (Square Enix) و شرکت دیزنی (Disney) هستیم و در قامت سورا (Sora) با همراهی دو رفیق یار و غارش، دانلد داک (Donald Duck) و گوفی (Goofy) به سرزمینهای مختلف جهان دیزنی مثل علاالدین، آلیس در سرزمین عجایب، پری دریایی، کابوس پیش از کریسمس و بسیاری دیگر میرویم تا ضمن پیدا کردن دوستان گمشده خود یعنی ریکو و کایری، سعی کنیم جلوی نقشههای پلید ملفیسنت (Maleficent) و انسم (Ansem) را بگیریم.
۷۶. Braid
«برید» داستان یک پسر و یک دختراست. شهزاده بانویی ناپدید گشته و پسر باید او را نجات دهد. اما همهچیز بههمین سادگی نیست. مرد که از قضا انسان تیرهدلی هم هست خود را بدل به قهرمان روایتش کرده و داستان رابطه تلخ خود را سعی کرده به شیوهای باب دل خودش بازنویسی کند یا شاهد استعاره یا دقیقتر هجوی بر قصهسرایی در بازیها هستیم.
در هر صورت از اثری که از مالهالند درایو (Mulholland Drive) و بزرگراه گمشده (Lost Highway) ساخته دیوید لینچ و درخشش ابدی یک ذهن بیآلایش (Eternal Sunshine of the Spotless Mind) الهام میگیرد، کمترین از این هم نمیتوان انتظار داشت. ماجرا هر چه که باشد، برید بدون شک یکی از بهترین بازی های داستانی است.
۷۵. Planescape: Torment
شما در نقش فردی بینام از خواب بلند میشوید. مردی که هیچ خاطرهای از پیش ندارد و با یک جنازه اشتباه گرفته میشود. تمامیت بازی، بر این ابهام ابتدایی چیده شده و در این سفید بودن ذهن فرد بینام به شما این قابلیت را داده که با انتخابهایتان، به شخصیت و جهانبینی او جهت دهید.
در عین حال مواجهه شما با تمامی عناصر جهان وسیع بازی و شخصیتهای عدیده آن شما را دچار شک و تردید سراسری میکند. هسته مرکزی روایت داستان بازی درخصوص تغییر آدمی است، اینکه تغییر به شکلی حقیقی قابل دستیابی بوده و بستر قصه و شخص بینام و مواجهات اخلاقی مختلفی که در طول قصه به آن برمیخورد، تماما پیرامون طرحریزی همین پرسش است. پرسشی که شما را راهی یافتن جواب میکند که در انتها شاید دست به تغییر بسیاری از پیشفرضهای شما پیرامون مسائل عدیده زندگی شود.
۷۴. Chrono Trigger
کرونو تریگر از جمله عناوینی بوده که از ایده سفر در زمان بهبهترین شکل خود برای روایت قصه ماجراجویانهاش بهره میبرد. این اثر که ساخته چندی از چهرههای افسانهای بازیسازی ژاپن از جمله یوشینوری کیتاسه، هیرونوبو ساکاگوچی، تاکاشی توکیتا، آکیرا توریاما و دیگر چهرههای درخشان صنعت بازی ژاپن است، یکی از بهترین نقشآفرینیهای ژاپنی تاریخ بوده و این بازی را وارد لیست بهترین بازی های داستانی میکند.
۷۳. Danganronpa: Trigger Happy Havoc
شخصیت اصلی چشمانش را باز میکند و خود را در کلاس درس آشنای دبیرستانش مییابد. با این تفاوت که همه درها و پنجرهها با آجر و چوب بسته شدهاند و مانیتورها و دوربینهای مدار بسته بزرگی تمامی محیط دبیرستان را گرفته است. سپس متوجه میشوید که در این اسارت تنها نیستید و چندی دیگر از دانشآموزان هم همراه شما در مدرسه هستند. ناگهان خرس رباتی بزرگی به نام کوما ظاهر میشود و به شما میگوید که هیچ راهی برای فرار از مدرسه وجود ندارد و شما تا آخر عمر، در اینجا زندانی هستید. تنها راه فرار این است که یکی از دیگر دانشآموزان را بکشید و در دادگاهی که پس از کشف قتل رخ میدهد، نقش خود را لو ندهید.
به این شکل تمام دیگر دانشآموزان کشته میشوند و شما امکان خروج پیدا میکنید. درصورتی هم که طی روند دادگاه هویت قاتل فاش شود، به فجیعترین شکل ممکن، مورد مجازات قرار میگیرد. همین دستمایه، موجب خلق چندی از آزاردهندهترین موقعیتهای داستانی و در عینحال، هیجانانگیزترین پروندههای جنایی و دادرسی شده که در یک بازی میتوانید تجربه کنید. به تمام این جنایات و خیانتبازیها اسرار پشت کوما را هم اضافه کنید تا ببینید با چه معجون پر رمز و رازی طرفید و بیعلت نیست که جزو لیست بهترین بازی های داستانی قرار گرفته است.
۷۲. To The Moon
پیرمردی در بستر مرگ است و شما در قالب دو دانشمند، وارد ذهن و خاطرات او میشوید تا ریشه این میل برای سفر به ماه را پیدا کنید و سعی کنید که آخرین آرزوی او را پیش از مرگ، محقق کنید. قصه این بازی، سفریست تلخ و شیرین به زندگی پیرمرد از کودکی تا بزرگسالی با تمامی اتفاقاتی که پشت سر گذاشته. اتفاقاتی مثل تصمیمها و موقعیتهایی که به شخصیت و زندگی او هدف و معنا بخشیده و او را به نقطه کنونی زندگی رسانده. این بازی قطعا یکی از بهترین بازی های داستانی ممکن است.
۷۱. Yakuza
نخستین قسمت سری یاکوزا روایتگر عشق و فداکاری است. کازوما کیریو از اعضای گروه یاکوزا که به اژدهای خاندان دوجیما معروف است، برای نجات نیشکی (Nishiki) دوست دوران کودکیش، جای او را بهعنوان مجرم میگیرد و ده سال حکم قسمت او میشود. پس از آزادی، کازوما متوجه میشود که نیشکی بهکلی تغییر کرده و دیگر دوست مشترکشان به نام یومی هم ناپدید شده.
در این بین، نبردی درونی میان اعضای یاکوزا برای انتخاب رهبر تازه و دختر بچهای به نام هاروکا که گویی دختر یومی است، بر پیچیدگی قضیه میافزاید و کازوما را در میان توطئه و نبردی بزرگ میان اعضای مختلف یاکوزا قرار میدهد که باید برای نجات جان خود و هاروکا و همینطور پیدا کردن یومی، تلاش کند. نبردی که هاروکا گویی در میان آن قرار دارد و کازوما و نیشیکی، دو دوست کودکی را در برابر یکدیگر قرار میدهد.
۷۰. VA-11 Hall-A
در این بازی شما در نقش متصدی بار، وظیفه آمادهسازی خوشگوارترین نوشیدنیهای ممکن را برای مشتریهایتان دارید. مشتریهایی که هر کدام داستانهای بسیاری برای گفتن دارند و درد و مشکلی راه آنها را به سوی کافه شما کج کرده است. از ویژگیهای جذاب این بازی، میتوان به جهان سایبرپانک آن و روایت کل قصه صرفا از طریق دیالوگ با مشتریان اشاره کرد. این اثر شبیه به دستمایهای است که در اثر فوقالعاده Paper, Please برقرار بوده که در آن مکان حضورتان تغییر نمیکند، ولی داستان و روایت از طریق دیالوگ و تعامل با افراد پیش میرود و از قضا چه جهان معرکهای هم در پسزمینه و بیرون درهای کافه در حال شکل گرفتن است.
۶۹. 999: Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors
جونپی در کشتی میان امواج آب از خواب بیدار میشود و هیچ ایدهای ندارد که چهطور از آنجا سردرآورده. پس از پیشروی در کشتی، او به ۹ فرد دیگر برمیخورد که تک تک آنها شبیه به او، خاطرهای از چگونگی آمدن به کشتی ندارند. در اتاق پذیرایی بزرگ کشتی، مانیتوری روشن میشود و فردی ماسکدار که خود را زیرو خطاب میکند به آنها میگوید که او آنها را ربوده و فقط ۹ ساعت وقت دارند که از کشتی فرار کنند، در غیر اینصورت کشتی به همراه تمامی آنها منفجر خواهد شد. حالا شخصیتهای غریبه بازی باید با همکاری یکدیگر دست به حل کردن معماهای مختلف بازی بزنند و سعی کنند که سر از راز دزدیدن خود و شخصیت مرموز زیرو در بیاورند. معمایی که تکتک آنها نقشی در آن ایفا میکنند.
۶۸. Assassin’s Creed 2
بازیسازان یوبیسافت پس از آزمونوخطاهایی که با نسخه نخست سری «فرقه قاتل» داشتند، اینبار با دستی پر و اعتماد بهنفسی بالا، عظیمترین بازی خود را ساختند و قصه را بردند به دل ایتالیای قرن شانزدهم، مرکز و طلایهدار رنسانس در اروپا. ما در نقش اساسینی جوان به نام اتزیو آدیتوره قرار میگیریم. شخصیتی که برای انتقام قتل پدر، ردای کشتار بر تن کرده و شبانه بر پشت بامهای شیبدار ونیز و فلورانس ردی از خون و انتقام را دنبال میکند. اتزیویی جوان و خام که همراه با او، ما هم مرام و مسلک اساسین بودن را یاد میگیریم، از چموخم و اسرار دنیا آگاه میشویم و سرانجام، انتقام خود را میگیریم.
۶۷. The Wolf Among Us
اقتباس تلتیل از سری کمیک Fables چندی از بهترین ویژگیهای این کامیک معرکه را اقتباس میکند و با جادوی خلاقیت نویسندگی خود آن را ترکیب میکنند و دست به خلق یک قصه کارآگاهی و درگیر کننده معرکه میزنند که در دل قصهها و افسانههای پریانی رخ میدهد که درست دنیای ما هستند. شنل قرمزی و گرگ بدجنس، دیو و دلبر، سفید برفی و هفت کوتوله و خلاصه بسیاری از قصههای کهن و افسانههای اروپایی سر از آمریکای معاصر درآوردهاند و شما در نقش کارآگاه بیگبی، همان گرگ بدجنس شنل قرمزی، باید سر از راز مجموعهای از قتلهای مرموز بردارید و آرامش و امنیت را باری دیگر به این منطقه جادویی بازگردانید.
۶۶. Hellblade: Senua’s Sacrifice
هلبلید یک تجربهی سینمایی است. تکنیک دوربین روی دست بازی چندین سال قبل از خدای جنگ شخصیت در این اثرا اجرا شده و برداشتهای طولانی این اثر را به پلانهایی سکانس سینمایی نزدیک میکند و تجربه مالیخولیایی و دلهرهآور بازی را بیش از پیش وحشتانگیز نشان میدهد. نجواهایی بهطور مداوم از تمامی جهات شنیده میشوند و برای لحظهای شما و شخصیت اصلی را تنها نمیگذراند و در تمامی موقعیتها و اتفاقات در حال نظر دادن و بعضا سرکوب کردن هستند.
سنوئا راهی سفری مرگبار به سرزمین وایکینگها شده، سفری که همانقدر که بیرونی و عینی است، درونی بوده و عمیقترین ترسها و تصورات او را نشانه رفته. او باید در میان روانپریشی مداوم و صداهایی که لحظهای او را رها نمیکنند و دوجین توهم عینی و ذهنی، راهش را به معبد هلا، الهه جهان زیرین پیدا کند. هیچ چیز، حتی وحشتانگیزترین ترسها و تاریکیهای روانی هم او را از این تصمیم منصرف نخواهد کرد و سفر رنجآور او را به یکی از بهترین بازی های داستانی بدل میکند.
۶۵. Inscryption
اینسکریپشن مشابه دو بازی پیشین دنیل مولینز (Daniel Mullins)، عنوانیست که به بازی بودن خودش آگاهی دارد و نکته جالب اینجاست که فقط به این ویژگی محدود نمیشود. بازی نهتنها خیلی زود این ویژگی را برای بازیکن رو میکند، بلکه قدمی فراتر میگذارد و سعی دارد از دل این شکست دیوار چهارم، دست به خلق تجربهای تازه و درگیر کننده بزند. ایدههایی که مولینز در این عنوان از آنها بهره برده، پیشتر در دو بازی قبلی او مورد استفاده قرار گرفته بودند، ولی اینبار با تجربهای به مراتب بیشتر، شاید دست به خلق بهترین بازیاش تا به امروز زده باشد و راهش را به لیست بهترین بازی های داستانی باز کند.
۶۴. Grim Fandango
ایده تیم شیفر (Tim Schafer) برای بازی گریم فندنگو، نبوغآمیز است. اثری نئو نوآر شبیه به شاهین مالت بوده که در جهان پس از مرگ تمدن آزتکها جریان دارد و مملو از شخصیتهای جذابی بوده که به لطف نوشتار، صداپیشگی و طراحی عالی، از کهنالگوهای ژانری فراتر میروند و یکی از بهترین بازی های داستانی را خلق میکنند. سفر چهار ساله منی کالاورا شبیه به هر قصه نوآر درجه یکی، پر از فریب و تزویر است. ولی در عینحال، بازی از چنان طنز درجه یکی بهرهمند است که لحظهای لبخند را از روی لبانتان بلند نمیکند.
۶۳. Thirty Flights of Loving
سی پرواز عاشقی در نیم ساعت کاری میکند که بسیاری از آثار با صدها میلیون دلار بودجه و دهها ساعت زمان گیمپلی توان دستیابی به آن را ندارند. برندون چانگ (Brendon Chung) در روایتی مونتاژی، داستان سه دوست و آخرین سرقتشان را تعریف میکند که به خوبی پیش نمیرود و آنها را در وضعیت بغرنجی قرار میدهد که باید در تعقیب و گریزی بیحاصل، فرار کنند و در این بین، گذشته و عشق میانشان را یادآور شوند و در میان طوفانی از گلوله و آتش، تیتراژ پایان را پذیرا شوند.
۶۲. Dark Souls
عناوین سولز بورن (Souls-Borne) به شیوه مرسوم قصهگویی نمیکنند. آنها در عوض از طریق طراحی محیط، توضیحات آیتمها و دیالوگهای پراکنده شخصیتهای مجنون و محزونش قصهاش را روایت میکند. قصهای بس غمانگیز از دورههای پرشکوه پشت سر گذاشته و دوران سقوطی که سر رسیده و گویی راهی جز پذیرش آن وجود ندارد.
در مورد سهگانه دارک سولز، قصه را شاید بتوان در مورد همین عدم پذیرش دانست. آتش در حال خاموش شدن است و با خاموشیش هرآنچه را که هزاران سال قبل با یافتنش بخشید، میگیرد و جهان را باری دیگر در خاموشی فرو میبرد، ولی آتش نباید برود، باید بماند و به هر شکلی که هست، حفظ شود. این حفظ کردن و خاموش شدن، داستان محزون سهگانه درخشان ارواح تاریک است و آن را به یکی از بهترین بازی های داستانی تبدیل میکند.
۶۱. Life is Strange/Life is Strange: Before the Storm
این پکیج فوقالعاده به ما امکان تجربه داستان کامل نخستین قسمت این سری را میدهد. داستانی احساسی در مورد بلوغ، عشق، مسئولیتپذیری و یک رخداد فراطبیعی آخرالزمانی که در شهر کوچک قصه رخ میدهد و داستان دختری گمشده به نام ریچل امبر را میگوید.
شما در بازی بهعنوان مکس دست به انتخابهای مختلفی میزنید و بنا به صلاحدید خود، روایت را پیش برده و همین امر بر ارزش تکرار بازی بسیار افزوده و تجربه مجدد آن و انتخاب مسیرهای روایی تازه را بازی را جذاب و دیدنی کرده و آن را یکی از بهترین بازی های داستانی کرده است. بهخصوص از این حیث که بعضی انتخابها تاثیر روایی محسوسی برقصه دارند. پیش درآمد بازی هم که با نام پیش از طوفان عرضه شده، بر رابطه کلویی و ریچل، پیش از وقایع بازی اصلی تمرکز دارد.
۶۰. Dragon Age: Origins
شاهکار استودیو بایوور داستانسرایی در بازیهای نقشآفرینی غربی را برای همیشه تغییر داد و دست به روایت قصهای عظیم و حماسی زد که هر انتخاب در آن، به شیوهای معنا دار جهت قصه را تغییر میدهد و تجربهای شخصی برای شما میآفریند. در ابتدا این اثر شاید شبیه به دیگر روایات فانتزی شبیه به آثار تالکین بهنظر برسد، ولی بایوور با هوشمندی، چنان تغییرات درستی در جهانپردازی انجام داده که در ضمن آشنا بودن بسیاری از عناصر داستانی مورد استفاده، تجربهای نو و تازه میآفریند و یکی از بهترین بازی های داستانی را خلق میکند.
۵۹. Half Life 2
گوردون فریمن بیست سال پس از وقایع بلک مسا (Black Mesa) توسط آقای جی (Mr. G) مرموز از خواب برمیخیزد و وارد شهر شماره هفده میشود. شهری که در کنار بقیه زمین، در نبردی هفت روزه تحت سلطه امپراطوری بین کیهانی کمباین (Combine) درآمده و گوردون باید با کمک به نیروهای انقلابی، در مقابل این متجاوزان کهکشانی قد بلند کند.
۵۸. Grand Theft Auto 5
پنجمین نسخه سری محبوب GTA ما را به لوس سانتوس برده و در مقام سه شخصیت مختلف قرار میدهد که روایت آنها، موازی با یکدیگر پیش میرود. نقطه قوت بزرگ این بازی شاید، تصویرسازی دقیق و حیرتآوری باشد که از لسآنجلس امروزین نشان میدهد که این اثر را به یک مطالعه اجتماعی-فرهنگی ارزشمند میکند که نهتنها میتوان با تجربه آن بخشی از زیست روزانه مردم این شهر را تجربه کرد، بلکه با نگاه به آن به وجوه مختلف زیستی مردم خطه جنوب غربی آمریکا پی برد. تصور کنید که در همچین بستر واقعگرایی روایت سه مرد شبه دیوانه را هم قرار است دنبال کنیم که جاهطلبی و قدرت برای هرکدام داستان مفصلی در سر دارد. داستانی پر هیجان که چندی از دیوانهوارترین لحظات توسط آن شکل میگیرد.
۵۷. BloodBorne
بلادبورن روایتیست لاوکرافتی در شهری گوتیک که هیولاهایی عجیب گوشه گوشه آن را گرفتهاند و خدایگانی باستانی نظارهگر این آشوب برآمده از جاهطلبی انسانهایی هستند که طلب خدا شدن دارند و در این راه به پستترین موجودات تنزل پیدا میکنند و حالا شما در نقش شکارچی تازه وارد، باید از دل رویا، راه خود را به پرتترین و خطرناکترین گوشههای شهر یهارنان (Yharnan) پیدا کنید. شاید بعد از تمامی این جنون و وحشت کابوسوار افسارگسیختهای که بر شهر و مردمش سایه افکنده، از محدودیتهای تن بکنید و بدل به خداوندگاری شوید.
۵۶. Uncharted 4: A Thief’s End
چهارمین آنچارتد استودیو ناتی داگ دیگر صرفا یک روایت سرخوشانه از نیتن دریک (Nathan Drake) ماجراجو نیست. بلکه اینبار با قصه و روایتی جدیتر روبرو هستیم که نیتن سالخوردهتری را در روتین زندگی متاهلی نشان میدهد که هوا و هوس زندگی ماجراجویانه و هیجانانگیز پیشین رهایش نمیکند و از سوی دیگر، زندگی مشترک با همسرش را هم دوست دارد.
در این بین، بازگشت برادر نیتن یعنی سم پس از سالیان دراز، رازی را پیشروی او قرار میدهد که سفری طول و دراز به ماداگاسکار برای یافتن گنج پادشاه دزدان دریایی را شروع میکند و نیتن را مجدد درگیر اتفاقات غیرقابل پیشبینی میکند که شاید این سفر بهظاهر سرخوشانه به آخرین ماجراجویی آقای بذلهگو و دوستداشتنی قصه ما تبدیل میشود.
۵۵. Persona 3
داستان این بازی در جزیره تاتسومی رخ میدهد که به تمامی توسط شرکت کیریجو خلق و تامین مالی میشود. شما در نقش یک دانشآموز انتقالی به این جزیره میآیید تا سال تحصیلی پیشرو را طی کنید. سالی که گویی قرار نیست بهشکل مرسوم پشت سر گذاشته شود. شما خیلی زود متوجه ساعت تاریک (Dark Hour) عجیبی میشوید که پس از بامداد اتفاق میافتد. در این ساعت، اغلب افراد بدون آگاهی از رخداد آن، بدل به تابوت میشوند و برج مرموزی هم به نام تارتاروس در جای ساختمان مدرسه، ظاهر میشود که هزارتوییست چند صد طبقه که هیولاهایی به نام سایه در آن وجود دارند.
شما در قامت یکی از افرادی که ساعت تاریک رویتان اثر ندارد باید با همکاری دیگر دانشآموزان، سر از اسرار برج مرموز و ساعت تاریک در بیاورید و در این بین سعی کنید سال تحصیلی پیشرو را هم بهبهترین شکل پشت سر بگذرانید.
۵۴. Max Payne
داستان نئو نوآر کاراگاه مغموم و خسته نیویورک، حالا حالاها از جذابیت نخواهد افتاد. باران گویی ابدی میبارد و بر گناهان شهر سرپوش میگذارد و خلافکاران را زیر پوشش مخملین خود مخفی میکند. ولی مکس، این مرد زخمخورده، خشک شده از اشکهای فراوان، باران خیسی بر تنش نمیشیند و بیباکانه شاید در جستوجوی مرگ، شاید در جستجوی عدالت، ولی بدون شک در جستوجوی انتقام، به دل دهشتناکترین گروههای خلافکاری شهر میزند و با گلوله، طعم ذرهای از درد خود را به آنها میدهد. داستان مکس بدون شک یکی از بهترین بازی های داستانی است.
۵۳. The Last of Us
جوئل هیچوقت فکرش را هم نمیکرد بیست سال پس از آن شب فاجعهبار، بیست سال پس از سقوط تمامی نمادها و مناسک معنا دهنده، مجدد بتواند احساسی اینچنین پرشور را تجربه کند. او هیچگاه نمیدانست که میتواند مجدد به کسی نگاه کند و حاضر باشد برای حفظ جانش جهان را به آتش بکشد. آخرین ما، قصه شکلگیری این حس پرشور آتشزا است. احساسی که آرام آرام در طول روایت بازی، شروع به جاری شدن میکند و شما و جوئل را دلباخته این دختر نوجوانی میکند که گویی قرار است ناجی جهان و جهانیان باشد.
این حس یکطرفه نیست و الی هم متعاقبا در جوئل، چیزی را میبیند که شاید در تمامی زندگیش جایش را حس میکرد و فقدانش، حفرهای عمیق درون او گذاشته بود. این سفر مشقتبار که روایت بازی آخرین ماست، تبلور احساس دو شخصیت آسیب دیدهاش در جهانی عاری از لطف و عطوفت است.
۵۲. Metal Gear Solid 2: Sons of The Liberty
همه عناوین سری متال گیر بهعنوان چندی از بهترین بازی های داستانی در نظر گرفته میشوند، ولی چاره چیست که جهان بازیهای ویدئویی فقط محدود به این سری فوقالعاده نبوده و باید جا برای دیگر عناوین هم در نظر گرفته شود. در دومین متال گیر سالید، برای نخستینبار بسیاری از ایدههایی که بعدتر به هویت و تعریفگر سری شدند، مطرح میشود.
پیشرفت هوش مصنوعی، تاثیر قابل توجه اینترنت و تشکیل شکلی از دهکده جهانی، ژن و واقعیت مجازی، تنها چندی از عناصری است که در این بازی حضور پیدا میکنند. عنوانی که بیش از هر نسخه دیگر سری، سعی دارد دیوار چهارم را فرو بریزد. بازی این نسخه با واقعیت و مجاز، به روایت هم انتقال پیدا کرده و همانطور که وقایع Shadow Moses نسخه پیشین، تلاش برای خلق بیگباسی دیگر بود، اتفاقهای این بازی هم تلاشی برای خلق سالید اسنیکی دیگر است. کلیت روایت، شبیه به یک دژاوو عظیم عمل میکند، یک واقعیت چیده شده برای نتیجهای از پیش تعیینشده. اگر سالید اسنیک کپی ژنتیکی بیگباس بود، رایدن هم باید کپی تقلیدی بر اساس سالید اسنیک باشد.
۵۱. Bioshock: Infinite
از پادآرمانشهر صنعتی-سرمایهدارانه اندرو رایان که فرسنگهای زیر آب قرار داشت، به نقطه مقابلش در میان ابرها میرویم و با سقوطی دیگر، از نوع راست مذهبی مواجه میشویم که در میان شعلههای ایمان و جنگ در حال سوختن است و جنونش اینبار قرار است به زمینیان بخت برگشته هم صادر شود، صدور ایدئولوژی برتر و نابودی حداکثری تمامی طیور و رعایایی که توان و قدر این بخت بزرگ و نعمت پذیرش حکمرانی رهبر بزرگ را ندارد. شما در این اثر در نقش کارآگاهی بنام بوکر دویت (Booker Dewitt) برای یافتن دختری به نام الیزابت، راهی کلمبیا میشوید و خود را در میانه آشوبی میبینید که بیشتر از تصورتان در آن سهم دارید.
۵۰. God of War 2018
چهارمین خدای جنگ ما را با کریتوسی متفاوت روبرو میکند. نیمه خدایی سالخوردهتر که باید برای پخش خاکستر همسر فوت شدهاش، سفری طول و دراز را با پسرش آتریوس (Atreus) شروع کند. سفری که رابطه این پدر و پسر را به چالش میکشد و نبردی حتی سهمگینتر از خدایان یونان را پیشروی خدای جنگ سابق قرار میدهد. نبردی که در آن باید به درونیترین ترسها و گناهانش نظر کند و در آن سعی کند عشق را درون خود بازیابد و با پسر جوانش به درستی ارتباط برقرار کند. به تمامی اینها نبردی مفصل با چندی از خدایان نورس و جنگ داخلی الفها را هم اضافه کنید تا متوجه چالش فراوان پیشروی کریتوس باشید.
۴۹. Kentucky Route Zero
کنتاکی روت زیرو یک اثر رئالیسم جادویی شبیه به آثار گابریل مارکز و هاروکی موراکامی است که شما را در نقش راننده کامیونی به نام کانوی قرار میدهد که در حال انتقال آخرین بسته برای شرکتی در حال سقوط است. گیمپلی بازی صرفا از طریق انتخاب دیالوگ پیش میرود و به آرامی شروع به تصویرسازی قصهای درخصوص تراژدی و رستگاری میکند و وارد لیست بهترین بازی های داستانی لیست ما میشود.
۴۸. Firewatch
هنری به منظور خلوت کردن، تصمیم میگیرد تابستان را بهعنوان رنجر در کمپ وایومینگ بگذراند. این انزوا و تنهایی شخصیت اصلی در طبیعت، پسزمینه جذابی برای روایت قصه بازی را در اختیار بازیسازان قرار داده. روایتی که آرام آرام جنبههای فراطبیعی آن پر رنگتر میشود و سفر آرامشبخش هنری بدل به ماجراجویی سراسر هیجان میشود که خواب شب را از شما میگیرد و بازی را به یکی از بهترین بازی های داستانی میکند.
۴۷. Pyre
تک تک عناوین استودیو مستقل سوپرجاینت گیمز (Supergiant Games) از قصه و روایت درجه یکی برخوردارند که تا مدتهای مدید شما را به خود مشغول میکند، در این بین ولی، عنوان Pyre اینبار تمامی تمرکزش روی روایت و شخصیتپردازی است و گیمپلی کاملا در اولویت بعدی آن قرار دارد. در این اثر، شما در نقش فردی تبعیدی، باید با گروهی از دیگر افرادی مثل خودتان، در مسابقاتی سالانه شرکت کنید، مسابقاتی شبه ورزشی که در آن تیم برنده میتواند یک فرد را انتخاب و او را به مکان بالا برگرداند و از تبعید خارج کند.
در این بین اما، هدف دیگری هم پیشروی شما قرار میگیرد، هدفی والا، هدفی برای انقلاب، برای تلاش پیرامون براندازی و سعی بر ایجاد شرایطی نو که در آن دیگر کسی تبعید نشود و ترس از سقوط به این بیابان وحشتانگیز، آزادی را از او سلب نکند. از این نقطه به بعد، این شمایید که با انتخابهایتان به جریان بازی جهت میدهید، اینکه چه کسی بهعنوان برنده مسابقات به جهان بالا برود و به چه قصد و نیتی و حاضرید که به انقلاب کمک کنید یا خواستههای شخصی خود را دنبال کنید. مجموعه این عوامل از پایر اثری ساخته که تجربهاش بس گرانقدر و شیرین است و راهش را به سوی بهترین بازی های داستانی باز میکند.
۴۶. Fallout: New Vegas
قدم زدن در فال اوت استودیو ابسیدین (Obsidian) غمی بر وجودتان مینشاند و دیدن این دنیای مرده و موجودات دفرمه و بدبختش که همچنان بهشکل رقتآور به آن چسبیدهاند و سعی بر گذران عمر دارند، تلخی بسیاری بر جانتان میاندازد. جانی گیتار از پگی لی هم مدام میخواند و از جانی عزیزش میگوید و شما، در نقش شخصیتی فراموشی گرفته، راهی وگاس جدیدی میشوید که در آن، مرگ تا دو قدمی شما آمده و صرفا از روی شانس، زندهماندهاید و در جستوجوی هویت و خاطرات از دست رفته پا در مسیری میگذارید و به بسیاری از شخصیتها برمیخورید که سرنوشتشان، در گرو تصمیمات شما خواهد بود.
۴۵. Quantum Break
داستان بازی کوانتوم بریک تنها یکی از بهترین بازی های داستانی نیست، بلکه یکی از دقیقترین و درستترین روایتهایی است که پیرامون سفر در زمان نگاشته شده است. قصهای که جدا از رعایت علتومعلولهای روایی، داستانی درگیر کننده پیرامون آخرالزمانی است که گویی دم در ایستاده و شخصیتهای مختلف باید برای جلوگیری از آن تلاش کنند. ضدقهرمان بازی از آیندهای برگشته که در آن شاهد پایان جهان بوده و بیست سال گذشته را صرف آمادهسازی برای سررسید آن روز موعود گذرانده و در شروع قصه بازی، گویی که آن اتفاق سرنوشتساز رخ داده و وقایع بازی کوانتوم بریک شروع میشود. نکته مهم فقط اینجاست که وقتی در زمان عقب و جلو میرویم، مهم است که تمامی اتفاقات را به درستی ببینیم وگرنه، ممکن است برای نیتهایی درست، دست به تصمیمهایی بزنیم که هولناکترین نتایج را بهدنبال داشته باشد.
۴۴. Soma
سوما کاوشیست در روان بشری و بهدنبال پاسخ این پرسش بنیادین است: چه چیزی ما را انسان میکند؟ معنای انسانیت چیست و مرز بین انسان و موجودات دیگر کجاست؟ آن هسته مرکزی که این موجودات را بدل به انسان میکنند، در چه نهفته است و چه قدر زیبا سازندگان این بازی در بستری ترسناک و مالیخولیایی دست به طرحریزی این پرسش میکنند و روایتی شگرف برای پاسخ به آن یا حتی ژرفتر، تفکر در آن پیشروی شما قرار میدهند که در عین زهره ترک شدن از موقعیتهای وحشتانگیز بازی، مشغول تفکر به این مفاهیم میشوید و انسانیت درون خود را کشف میکنید.
۴۳. Final Fantasy VII
هفتمین نسخه فاینال فانتزی بدون شک یکی از بهترین بازی های داستانی است و کسانی که شاید نسخهای از این سری را تجربه نکردهاند هم از نبرد حماسی کلاود (Cloud) و سفیروث (Sephiroth) چیزی شنیدهاند. قصه این بازی در شهر میدگار که مقر شرکت عظیم شینراست، شروع میشود و ما در قامت کلاود استرایف (Cloud Strife)، بهعنوان یکی از اعضای گروه آوالانچ (Avalanche) حملهای به یکی از راکتورهای ماکوی این شرکت میکنیم.
شینرا که طی سالیان با استفاده از نیروی ماکو که همان جریان انرژی جاری در سیاره است، به پیشرفت و سود بسیاری رسیده، ولی در عوض سیاره و حیات آن را در وضعیت بغرنج و نگران کنندهای قرار داده. در ادامه حضور سفیروث سرباز کارکشتهای که طی پنج سال گذشته مرده تلقی میشد وضعیت را پیچیدهتر میکند، بهخصوص وقتی متوجه میشویم که سفیروث میخواهد با استفاده از بلک متریا، شهابسنگی را احضار کند. تصمیمی که طبیعتا تمامی حیات جاری در سیاره را بهخطر میاندازد و قهرمانان قصه باید در نبردی دو جانبه با نیروهای شینرا و سفیروث، سعی کنند از حیات در سطح این سیاره رو به مرگ محافظت کنند.
۴۲. Yakuza 0
این نسخه از سری بازی یاکوزا به دهه هشتاد میرود و کازوما کیریوی جوان را نشان میدهد. کازومایی که هنوز تا بدل شدن به اژدهای خاندان دوجیما و قهرمان بزرگدل همیشگی سری، راه درازی در پیش دارد. از سوی دیگر، با جوانی گورو ماجیما هم آشنا میشویم و چهره بسیار متفاوتی از او میبینیم. ولی گل سرسبد این نسخه از سری یاکوزا، تصویرسازی ژاپن و حالوهوای عجیب دهه هشتادش است. دههای که در آن شاهد رشد اقتصادی بسیاری هستیم و تغییرات عدیده فرهنگی اجتماعی در حال رخ دادن است. دیدن کاماروچوی محبوب سری هم در بستری قدیمیتر و قدم زدن در خیابانها و کوچه پسکوچههایش لذتی وصف ناپذیر دارد.
۴۱. The Stanley Parable
این داستان مردی به نام استنلی است. استنلی برای یک شرکت در ساختمان بزرگی کار می کرد که در آن کارمند شماره ۴۲۷ بود. کار کارمند شماره ۴۲۷ ساده بود: او پشت میز خود در اتاق ۴۲۷ می نشست و دکمههای صفحه کلید را فشار میداد. دستورات از طریق مانیتور روی میزش به او میرسید و به او میگفتند چه دکمههایی را فشار دهد، چه مدت فشار دهد و به چه ترتیبی. این همان کاری است که کارمند ۴۲۷ هر روز از هر ماه و هر سال انجام میداد، و اگرچه دیگران ممکن است آن را مایه عذاب تلقی کنند، اما استنلی از لحظه لحظه آن لذت میبرد، گویی دقیقاً برای این کار ساخته شده بود.
اما یک روز، اتفاق بسیار عجیبی افتاد. چیزی که زندگی استنلی را برای همیشه تغییر داد. چیزی که او هرگز فراموش نمیکند. او نزدیک به یک ساعت پشت میزش بود که متوجه شد حتی یک دستور هم روی مانیتور ظاهر نشده که او آن را انجام دهد. هیچکس حتی پیدا نشده بود تا به او دستورالعملهای تازه را بدهد یا جلسهای ترتیب دهد یا صرفا به او سلام کند. هرگز در تمام سال های حضورش در شرکت چنین اتفاقی نیفتاده بود، این انزوای کامل، چیزی به وضوح اشتباه بود. استنلی شوکه و یخزده متوجه شد که برای مدت بسیار طولانی است که قادر به حرکت نیست. پس از اینکه خود را جمعوجور کرد و بر خود مسلط شد، از پشت میز بلند شد و از دفترش بیرون آمد.
این جمله، دیالوگ ابتدایی راوی بازی احتمال استنلی است. یکی از بهترین بازی های داستانی که طی چندین سال گذشته عرضه شده و تجربهاش برای هر علاقهمندی به عناوین روایی، لازم است.
۴۰. Persona 5
داستان این بازی در شهر توکیو جریان دارد و شما در نقش دانشآموز انتقالی قرار است که سال تحصیلی پیشرو را در آن سپری کنید. شما خیلی زود خود را به اتاق مخملین (Velvet Room) پیدا میکنید و با ایگور دیدار میکنید و میتوانید به متاورس (Metaverse) دسترسی پیدا کنید. مکانی که حاصل تجمیع ناخودآگاه جمعی تمامی مردم توکیو است که در آن، امیال فاسد و قدرتمند افراد پلید، به قصری بدل شده که بازتابدهنده دیدگاه آنها به جامعه و افراد است.
شما تصمیم میگیرد که با شکل دادن گروهی به نام Phantom Thieves of Hearts، به قلعه این افراد فاسد شهر نفوذ کنید و با شکست دادن سایه آنها و دزدین گنجشان، که نماینده تمامی امیال و جاه طلبیهایشان است، آنها را به سزای اعمالشان برسانید. در این بین البته باید حواستان به مدرسه و امتحانات هم باشد و از وقتگذرانی با دوستانتان هم نباید غافل شوید.
۳۹. Gone Home
دختری پس از مدتی دوری به خانهاش برمیگردد. هیچکس آنجا نیست، نه خبری از پدر است، نه مادر و خواهر. هرکسی جایی مشغول کار خود بوده و از آن برخورد گرم و صمیمی که شخصیت اصلی توقعش را داشت هیچ خبری نیست. شما در خانه قدیمیتان که گوشه گوشهاش خاطراتی برایتان نهفته، شروع به گشتوگذار میکنید و آرام آرام متوجه این حقیقت میشوید که در این مدت غیبت خانهای در کار نیست و دیگر خانه خطاب کردنش حق مطلب را ادا نمیکند.
خانه دیگر تبدیل به پوستهای خالی از هویت پیشین خود شده و ساکنین که خاطره و معنا در آن تزریق میکردند، خود از پایه روابطشان ویرانگشته و این فضای چوبی اطراف هم دیگر محافظی در برابر سرما و گرما است. شخصیت اصلی، در انتظار آغوش گرم خانواده، با سردی بیپایان خانهای از دست رفته مواجه میشود و این اثر را در لیست بهترین بازی های داستانی قرار میدهد.
۳۸. Night In The Woods
می (Mae)، پس از انصراف دانشگاه، به شهر کوچک محل زندگی و خانه کودکیش برمیگردد. خانه و شهری که شاید زمانی فکر میکرد پشت سر گذاشته و قرار نیست به این زودیها به آن برگردد. بهواسطه این بازگشت، دوستان قدیمی خود را میبینید که هرکدام حالا، به کار و سرگرمی خود مشغولند و حتی دیگر نمیتوان زندگی گذشته را زیست.
زمان گذشته است و می آواره در میان خاطرات و احساساتی متناقض میان گذشته و حال، سرگردان رو به آینده ایستاده است و اتفاقات فراطبیعی غریبی هم که در شهر شروع به رخدادن میکنند بر وضعیت بغرنج او میافزاید. آشفتگی و طوفانی که البته لازمه هر تغییر بزرگی است و بدون عبور از طوفان، بلوغی در ما نمینشیند و این بازی را به لیست بهترین بازی های داستانی باز نمیکند.
۳۷. Return Of The Obra Dinn
کشتی گمشده ابرا دین پس از سالها دیده شده و شما در نقش ماموری، برای تجسس کشتی و آگاهی از سرنوشت ساکنان، پا به آن میگذارید. شخصیت شما ساعتی در اختیار دارد که به او این قابلیت را میدهد که با پیدا کردن جنازهای، دقیقا به لحظه مرگ او برود و تک فریمی از آخرین لحظاتش را ببیند و بههمین شکل، سرنوشت تمامی پنجاه و خوردهای ساکنین کشتی را، یک به یک، مشخص کند. از اسم و درجه و رتبه گرفته تا علت و تاریخ مرگ و به این شکل و با رفتن به موقعیتهای مختلفی از سفر شوم کشتی ابرا دین و مرگ اعضای آن به آرامی تکههای پراکنده پازل این کشتی را کنار هم بگذارید. همین موضوع جذاب باعث شده که این بازی جزو بهترین بازی های داستانی باشد.
۳۶. Metal Gear Solid: Peace Walker
کوجیما پروداکشنز مکانیکهای مختلفی که در نسخه پرتابل آپس معرفی شدند را بسط میدهد و دست به خلق یکی از گیمپلی محورترین متال گیرها میزند. رسیدگی، تجهیز و ارتقای مادربیس، به خدمت گرفتن نیروهای مختلف و فرستادن آنها به ماموریتهای مختلف، تکرار مراحل مختلف و انجام ماموریتهای فرعی، تمرکز روی خلق محیطهایی کوچکتر ولی با ارزش تکرار بالا، تولید سلاحها و زرههای مختلف تنها چندی از عناصری بودند که در این نسخه لحاظ شدند و حسوحال و کاملا متفاوتی به بازی بخشیدند. ایدههای مطرح و بسط داده شده در این بازی، بعدتر در فانتوم پین، خود مجدد دچار ارتقاهای چشمگیری میشوند.
کاتسینهای بازی، با وامداری از نسخه پرتابل آپس، به صورت کامیک بوکی طراحی شدهاند. اشلی وود، طراحی کمیک متال گیر سالید و کاتسینهای پرتابل آپس، در این نسخه نیز قلم جادوییاش را برای خلق چندی از زیباترین طراحیهای ممکن بهکار گرفته و نتیجه، یکی از بهترین مجموعه کاتسینهای خلق شده برای یک بازی است. سبک طراحی اشلی وود، بهقدری به اتمسفر و جهان متال گیر مینشیند که به تنهایی، جذابیت و اثرگذاری بازی را چندین پله ارتقا میبخشد. تمام این ویژگیهای فوقالعاده را در کنار قصه و شخصیتپردازی درجه یک بازی بگذارید تا ببینید با چه معجون بینظیری از اکشن و روایت طرف هستید که بدون شک این اثر را لایق حضور در در متن بهترین بازی های داستانی میکند.
۳۵. Disco Elysium
دیسکو الیزیوم یک داستان کارآگاهی است و شما را درگیر پروندهای قتل در شهری فقیر و فلاکتزده میکند و خیلی زود عناصری عدیده از ادبیات رئالیسم جادویی راه خودش را به بازی مییابد و تجربهای شگرف برایتان تدارک میبیند. بحثهای ایدئولوژیک متعدد میان شخصیتهای آسیبدیده بازی پیرامون چپگرایی و مسائل اخلاقی پیرامون شهروند و دولت، روایت قصه را بیش از قبل سنگین میکند و دست به خلق تجربهای سنگین میزند که تا مدتهای مدید در ذهنتان باقی خواهد ماند. در این بین، شما آزادی کامل دارید که ذهن و رفتار شخصیت اصلیتان را بنا به صلاح خود، از پایه مجدد بسازید و شخصیت و شیوه رفتار و مواجه او با مسائل را شکل دهید و همین، تنوع و ارزش تکرار بسیاری به بازی بخشیده و آن را بدل به یکی از بهترین بازی های داستانی کرده است.
۳۴. Immortality
جاودانگی اثر تازه سم بارلو، سازنده Her Story و Telling Lies است که با همان شیوه روایی و طراحی مکانیکهای گیمپلی، اینبار جاهطلبانهترین عنوانش را ساخته و شما را دعوت به تماشای سهگانه فیلمی میکند که هرگز منتشر نشدهاند و در آن شما باید با تماشای این فوتیجها، سر از راز گمشدن ستاره آنها، ماریسا مارسل در بیاورید.
علاوه بر فوتیجهای اصلی فیلم، پشت صحنهها و دیگر ویدیوهای آرشیوی هم به شما در تحقیقاتتان کمک میکند. هنگام تماشا کوچکترین جزییات صحنه و یا حالات بازیگران میتواند شما را به کشفیات یا اسرار تازهای راهنمایی کند و معمای گم شدن خانم بازیگر را بیش از پیش پیچیده سازد.
۳۳. Deus Ex
این اثر جاودانه را میتوان بهعنوان یکی از عناوین ابتدایی در نظر گرفت که ایده خلق شبیهسازی درگیرکننده را در بازیها دنبال کردند و دست به خلق تجربهای مدرنتر زدند که مفهوم بازیهای ویدئویی و شیوه مواجه مخاطبین با آن را برای همیشه دستخوش تغییر کرد. اثری عمیق که شبیه به دو نسخه اخیرش، Deus Ex: Human Revolution و Mankind Divided دست به طرح پرسشهایی پیرامون ترنسزهیومنسیم، جهانیگرایی و ایدههای سیاسی عدیدهای میکند و در این بین، قصه درجه یکی را هم روایت میکند، قصهای که شما را از ابتدا تا انتها درگیر جهان سایبرپانکی شگفتانگیزش نگه میدارد.
۳۲. Hades
چهارمین بازی استودیو مستقل سوپرجاینت گیمز ضیافت باشکوهی از اکشنی سریع و دیوانهوار با قصهپردازی درجه یک بوده که امضای این استودیو شده. جادوی سوپرجاینت در انتخاب سبک طراحی روگلایک برای این بازی است که در نگاه اول به نظر روایت قصه در آن ناممکن یا در بهترین حالت بسیار سخت جلوه میکند. ولی بازیسازان خلاق این استودیو چنان بهشکلی استادانه از تک تک ظرفیتهای روایی این سبک آثار استفاده کردهاند که گویی جز این نمیشد قصه سفر زاگرئوس را روایت کرد.
سازندگان موفق شدهاند تعادلی ایدهآل میان گیمپلی و روایت ایجاد کنند و به همین شکل که با هر بار مرگ و بازگشت به نقطه ابتدایی، شما فرصت صحبت با شخصیتهای مختلف را پیدا میکنید و میتوانید رابطه خود را با آنها ارتقا دهید و از قصه و جهان داستان اطلاعات کاملتری کسب کنید. با شروع سفر خود با شخصیتهای مختلفی برخورد میکنید که هرکدام داستانهای بسیاری برای گفتن دارند و بههمین شکل، حتی مردن و شروع دوباره که مختص عناوین روگلایک است در اینجا به نوعی انگیزه و پاداش تبدیل میشود و این اثر فوقالعاده را به یکی از بهترین بازی های داستانی بدل میکند.
۳۱. Mass Effect 2
حماسه فضایی استودیو بایوور یکی از بهترین بازی های داستانی تاریخ است. اثری شکوهمند که شما را مجددا در نقش کاپیتان شپرد دوست داشتنی قرار میدهد و در روایتی پیچیده با دوجین شخصیتهای ملموس و جذاب، به گشتوگذار در جهان عظیم بازی مشغول میشوید. این نسخه تقریبا تمامی ایدههای مطرح شده در بازی پیشین را ارتقا میدهد و با یکی از بهترین داستانسراییهای فضایی در عناوین نقشآفرینی طرف هستیم که از ابتدا تا انتها، دست به خلق جهان و شخصیتهایی پیچیده و انسانی میزند و شما را در شاهراههای احساسی و اخلاقی بسیاری بر انتخاب تصمیم صحیح قرار میدهد.
۳۰. Silent Hill 4: The Room
هنری تاونشند روزی از خواب بلند شده و متوجه میشود که در آپارتمانش از داخل، قفل و زنجیر شده و هر چهقدر هم که فریاد بزند و به در و پنجرهها بکوبد، هیچکس صدای او را نمیشنود. او در آپارتمان خودش، زندانی شده. این اتفاق عجیب با ظهور سوراخی در دیوار توالت خانه، غریبتر میشود. سوراخی که به نقاط مختلفی از شهر سایلنت هیل دسترسی دارد و در آن هنری با افراد مختلفی دیدار میکند. افرادی که گویی هرکدام یکی از قربانیان قاتلی زنجیرهای به نام والتر سالیوان (Walter Sullivan) هستند و هری برای نجات جان خود و حل معمای اسرارآمیز خانهاش، باید با چندی از وحشتناکترین کابوسهای روبرو شود و دست به خلق یکی از بهترین بازی های داستانی میزند.
۲۹. Final Fantasy VI
این بازی قصه انقلاب، رشادت، فداکاری و شجاعت است. قصهای که در آن شخصیت محوری وجود ندارد و تمامی پانزده شخصیت گروه، در مرکز روایت هستند. این اتحاد، آمال و هدف مشترکشان، آنها را کنار هم جمع کرده تا با امپراطوری به نبرد بلند شوند و مقابل جنگطلبیهایش را بگیرند. نبردی که ابدا آسان نخواهد بود و نیاز به تمامی توانایی فیزیکی و ذهنی همه دارد که قرار است رنج و دردهای بسیاری را متحمل شوند.
در این بین، کافکا، مشاور دربار امپراطوری، نقشههای دیگری در سر دارد و آشوب شاید تنها چیزیست که در دیدگاه پوچش به زندگی او اندکی هیجان میببخشد و برای تحقق آن، از هیچ نقشه و مکری فروگذاری نمیکند و این اثر را تبدیل به یکی از بهترین بازی های داستانی میکند.
۲۸. Tales From The Borderlands
حقیقتا هیچکس توقع نداشت که تلتیل بتواند از دل جهان دیوانهوار بوردرلندز همچین معجون جنونآمیز و سحرانگیزی را خارج کند. جهان سرزمینهای مرزی استودیو گیرباکس با وجود جذابیتهای کلی، بهخاطر قصهگویی ساده این استودیو صرفا نقش بستری برای رخداد اکشنهای دیوانهوار را داشت که تلتیل با جادوی نویسندگیاش نشان داد که اتفاقا چه پتانسیل معرکهای در دل این سیاره دیوانه جای گرفته و دست به خلق یکی از بهترین بازی های داستانی زد.
۲۷. Baldur’s Gate 3
شاهکار استودیو لاریان دست به روایت قصهای عظیم در سه پرده میزند که هرکدام سرشار از کشف و شهود و انتخابهای مختلفیاند. جهان بازی از پرداخت بسیاری بهرهمند است و تک به تک شخصیتهای مختلفی که در طول داستان معرفی میشوند، خود قهرمان داستان خویش هستند و خط داستانی مفصل خود را دارند. شما در این بین، با خط داستانی پر محتوایی طرفید جهان زنده بازی به طرز حیرتآوری با توجه به کوچکترین تصمیمات شما، خود را تغییر میدهد. تجربه هر بازیکن از دیگر بهطور کامل متفاوت است و همین بر ارزش تکرار دوبار بازی میافزاید. برای همین است که بالدورز گیت ۳ یکی از بهترین بازی های داستانی ممکن است.
۲۶. Her Story
این اثر روایتی کارآگاهی برای یافتن فرد خاطی است که به جای بررسی صحنه جنایت و کشف سرنخ، پشت سیستمی نشستهاید و از میان دهها فوتیج مصاحبه باید پرده از راز قضیه در بیاورید. مسئله اصلی اینجاست که ترتیب دیدن ویدئو بسته به کلیدواژههای جستوجو شده تماما به شما مربوط است و ممکن است در ابتدا قسمتهایی از میانه قصه را دیده باشید و سپس انتها و ابتدا.
همین امر در قضاوت شما در خصوص کلیت مسئله تاثیر گذار خواهد بود. تمامیت قصه صرفا از طریق مونولوگهای زن روایت میشود و اطلاعات او تنها راه دسترسی شما به محتوای داستانی و پرونده جنایی است که قرار است سر از راز آن در بیاورید. ایده مورد استفاده سم بارلو در این بازی نبوغآمیز است و شیوه ترکیب لایو اکشنهای ضبط شده با مکانیکهای ساده گیمپلی از این اثر یکی از بهترین بازی های داستانی را ساخته است.
۲۵. Catherine: Full Body
وینسنت بروکس مدتی است که روزها خسته از خواب بلند میشود. با وجود اینکه به نظرش به مقدار کافی خوابیده، ولی خستگی بر تنش سنگینی میکند. علتش، کابوسهای شبانهاش است که پس از بیداری، از یاد میبرد. کابوسهایی که اتفاقا کاملا واقعی هستند و ممکن است باعث مرگ او شوند. وینسنت شبها پس از خواب، در قالب گوسفندی ظاهر میشود و باید از برج مرموز و خطرناکی بالا برود، برجی که گوشه گوشهاش تلههای مرگباری وجود دارند که کمترین اشتباه، سنگینترین مجازات را بهدنبال دارد. زندگی وینسنت روزها هم البته چنگی به دل نمیزند و باید با کاترین (Katherine) معشوق چندین سالهاش که تقاضای ازدواج دارد و رابطه تازه پا گرفتهای با دختری جوان و جذاب به نام کاترین (Catherine)، کنار بیاید و میان وفاداری به معشوق قدیمی خود و یا پیروی از هوس تازه یکی را انتخاب کند. اضافه شدن پیانیست جوان کافه به نام رین (Rin) هم البته بر پیچیدگی قضیه میافزاید و خواب و خوراک را هم در شب و هم در روز از وینسنت جوان قصه میگیرد تا این بازی را وارد بهترین بازی های داستانی میکند.
۲۴. Control
روایت قصه در بازی کنترل در قالب پازلی هزارتو به شما ارائه میشود. پکیجی شامل دیالوگ، متن، طراحی بصری و حتی گیمپلی که ترکیب تمامی آنها در کنار یکدیگر به شما درک حداقلی از قصه بازی و جهان آن میدهد. در این اثر شما در قامت جس فیدن (Jesse Faden) به دنبال برادر گمشده خود وارد قدیمیترین خانه (Oldest House) میشوید که مقر اداره فدرال کنترل (Federal Bureau of Control) است. به محض ورودتان، اداره را در حالت اضطرار میبینید و هیئت مدیره (The Board)، شما را بهعنوان مدیر جدید انتخاب میکند.
اداره کنترل، مرکزی است که تخصصش بررسی و حل موضوعات فراطبیعی بوده و در این نسخه است که جهان بازیهای رمدی، بهطور رسمی در کنار هم مینشینند و جهان یکپارچهای خلق میکنند. در این بین، جس فیدین باید در جستوجویی برای یافتن برادرش که گویی در این اداره زندانی است، سر از معمای عجیب این خانه قدیمی و اسرارآمیز هم در بیاورد.
۲۳. It Takes Two
هیچکس فکرش را هم نمیکرد که قصهای درمورد زندگی مشترک رو به فروپاشی زوجی بتواند چنین بازی جذاب و سرگرمکنندهای را خلق کند که پیر و جوان را مشغول خود کند. پلتفرمینگ جذاب جوزف فارس و همکارانش قصهای احساسی و انسانی را روایت میکند و چنان آن را با طراحی مرحله و مکانیکهای گیمپلی ساده ولی استادانه پیوند میزند که تجربه شیرینش تا مدتها از یاد نمیرود.
۲۲. God of War: Ragnarok
رگناروک وعدهگاه پایان جهان است، نبردی حماسی که طی آن خدایان میمیرند و سیل زمین را زیر میگیرد و شروعی تازه را بهدنبال خود میآورد. آوردگاه این آخرالزمان هم، زمستانی سخت به نام فیمبولوینتر (Fimbulwinter) است. کریتوس و آتریوس که پس از وقایع نسخه پیشین، در گوشهای مشغول گذران زندگی هستند، خیلی زود پایشان به نبرد خدایان ایسیر (Æsir) و ونیر (Vanir) باز میشود و متوجه میشوند که آتریوس نقش محوری و مهمی در این رویداد آخرالزمانی ایفا میکند و اتفاقا میتوانند از وقوع آن جلوگیری کنند.
این مکاشفه کریتوس را برخلاف خواستهاش، وارد نبردی دوباره میکند تا شاید بتواند سرنوشت جهان را تغییر دهد و مجدد نبردی را برای تغییر سرنوشت آغاز میکند. سرنوشتی که ادعا دارد رشتههای ضخیم و غیرقابل خدشه هستند.
۲۱. Alan Wake
آلن از خواب برمیخیزد و خود را در صحنه تصادفی مییابد. یک هفته گذشته را بهیاد نمیآورد و همسرش آلیس نیز گمشده است. دست نوشتههایی را پیدا میکند که رد قلم او را بر خود دارند و روایتگر قصهای ترسناک به نام جدایی (Departure) هستند، قصهای که گویی او نوشته ولی خاطرهای از نگارش آن بر ذهن ندارد و حالا آلن خود را درون روایت ترسناک خویش مییابد و باید برای نجات همسرش و تغییر روایت پلید داستان، با نیروهای تاریک موجودی به نام حضور تاریک (Dark Presence) در مقام جنگجوی روشنایی به مبارزه بلند شود.
داستان بازی آلن ویک در ستایش نویسنده و نویسندگی؛ ضیافتیست برای روایت و داستانسرایی که در آن شخصیت اصلی، خود را در میانه قصه ترسناک و کابوسوار خودش مییابد و باید پایان تازهای برای آن بنویسد. استعارهای شگفتانگیز از تاثیر ملموس و شگفتانگیزی که تخیل میتواند بر واقعیت داشته باشد و تمامی جهان پیرامون خود را دستخوش تغییر کند و راه خود را به لیست بهترین بازی های داستانی باز کند.
۲۰. Silent Hill
هری میسون (Harry Mason) به همراه دختر کوچکش در جاده تصادف میکنند و صبح، پس از به هوش آمدن، هری متوجه غیبت شریل، دخترش میشود. جستوجوی هری او را به شهر مرموز سایلنت هیل میرساند. مکانی مهگرفته که هیولاهای عجیبی در آن وجود داشته و جان او را تهدید میکنند.
هری در شهر به فرقه غریبی برمیخورد که قصد احضار ربالنوعی باستانی را دارند و حالا هری بخت برگشته باید ضمن مبارزه با هیولاهای غریب شهر و رویای کابوسوار دختری به نام آلسا (Alessa)، سعی کند ردی از دختر گمشدهاش نیز پیدا کند. دختری که گویی ردی در گذشته تاریک این شهر و شخصیت مرموز آلسا دارد. اسراری که بدون شک این اثر را به یکی از بهترین بازی های داستانی تبدیل میکند.
کلیک کنید: لیست رمزهای بازی GTA V
۱۹. Ico
ایکو، شاهکار جاویدان فومیتو اوئدا (Fumito Ueda) و تیمش در Gen Design یا همان تیم ایکو سابق است. در این اثر، شما بهعنوان پسرکی شاخدار، توسط بزرگان قبیله خود نحس تلقی میشوید به عنوان قربانی به قلعهای باستانی برده شده و در سلولی مخصوص، زندانی میشوید. قلعهای که با وجود تابش مداوم آفتاب، سرد به نظر میرسد، گویی که حیات مدتهاست با این مکان قهر کرده و آن را در وضعیتی ایستا در زمان به حال خود رها کرده.
زمین لرزهای رخ میدهد و تابوت میلغزد و شما بهطور اتفاقی آزاد میشوید. پس از پرسهای در قلعه به قصد یافتن راهی برای فرار، به دختری که یک دست دارد و بسان پریِ دلفریبی سفید پوشیده است برمیخورید که از قفسی بزرگ، آویزان و زندانی است. شما تصمیم به نجاتش میگیرید و از این نقطه سفر پرماجرای شما برای فرار از این مکان رازآلود شروع میشود.
سفری که در آن بدون رد و بدل شدن یک کلام، عشقی عمیق میان شخصیتهایش و مخاطب ایجاد میکند، عشقی که در یک کنش نهفته است و آن گرفتن دست است، دستی که با فشردن R1 رخ میدهد، این R1 که با فشردنش گویی احساس است که از کنترلر به درون جهان بازی تزریق میشود و این اثر جادویی را بدل به یکی از بهترین بازی های داستانی میکند.
۱۸. Portal 2
شل (Chell) از خواب مصنوعی برمیخیزد و دوباره خود را در ساختمان شرکت علوم اپرچر(Aperture Science) مییابد. شرکتی عظیم که سالهاست توسط هوش مصنوعی غاصبش، گلادوس (GLaDOS) اداره میشود. هوش مصنوعیای که هنگام فعالسازی قیام کرد و کنترل کل شرکت را در دست گرفت و تمامی کارمندان و ساکنین شرکت را بهعنوان موش آزمایشگاهی برای تست و بررسیهای کشنده زندانی کرد. متاسفانه تلاشهای شما در نسخه قبلی برای شکست او و فرار از شرکت هم بی نتیجه ماند و مجدد باید ضمن حضور در آزمایشهای مرگبار گلادوس، به دنبال راهی برای فرار باشید که شاید با حضور هوش مصنوعی تازهای به نام ویتلی، این امر ممکن به نظر برسد. ویتلیِ حراف و بعضا احمقی که اتفاقا در مواقع مناسب، دیوانهوارتر از گلادوس است.
۱۷. What Remains of Edith Finch
این بازی روایت سقوط و تباهی تدریجی خانوادهای خلاق و هنرمند است. شما در نقش افراد مختلف خانواده فینچ، برشهای کوتاهی از زندگی آنها را شاهد هستید که در آن، شاید به غمانگیزترین شکل یا احمقانهترین حالت، یا مرگ نصیبشان میشود یا پوچی بیمانندی زندگی را برای آنها بیمعنی میکند. ولی با این وجود، بازی روایتگر امید است، روایتگر شوق زندگی حتی در سختترین و بدترین لحظهها است تا آن را به یکی از بهترین بازی های داستانی تبدیل کند.
۱۶. TellTale’s The Walking Dead
اقتباس عالی استودیو تلتیل از سری مردگان متحرک، با وجود روایت قصهای تازه و مستقل از کمیک و سریال، تمامی عناصری که در وهله نخست این سری را محبوب و ماندگار ساختند را انتخاب کرده و در بستر یک بازی انتخابمحور، شاهکاری خلق میکند که بازیکنان بسیاری را تحت تاثیر خود قرار داده است. تجربه این بازی ابدا آسان نخواهد بود و انتخابهای اخلاقی ریز و درشتی هم که در طول روایت انجام میدهد هم ابدا از بار آن نمیکاهد. شما با این انتخابها بهطور مستقیم درگیر اتفاقات قصه میشوید و بخش قابل توجهی از مسئولیت رخدادهای پیشآمده به دوش شما میافتد. این دقیقا نقطه تفاوت بزرگ این بازی با نسخه کمیک و سریال است. دخالت مستقیم مخاطب در روند بازی که روایت اثر را بیش از پیش جذاب میسازد و این محصول شگرف را راهی بهترین بازی های داستانی میکند.
۱۵. Red Dead Redemption 2
دومین رستگاری سرخ پوست مرده استودیو راکاستار عظیم استو به اندازه عظمتش، قصه درجه یکی برای روایت دارد. قصههایی متنوع از شوخ و شنگترین شخصیتهایی که در زندگی دیدهاید، تا جانکاهترین تجربههای احساسی که شاید در زندگی به آن بر بخورید. تراژدی سقوط خط داستانی اصلی بازی بماند که خنده را بدل به غم و غم را به خشم و خشم را بدل به بغضی فروخورده میکند.
آیندهای که امید ادامه دادن این سرگذشت است، در نسخه نخست دیده شده و سرنوشت تلخ شخصیتهای دوستداشتنی این بازی را از قبل مشخص کرده. تماشای این سقوط تدریجی به مراتب تلختر میشود و ما در نقش ناظرانی خاموش صرفا نظارهگر تلاش ستایشآمیز قهرمانانش هستیم که با وجود سرنوشت تلخی که دارند، از هیچچیز برای یادآوری انسان بودنشان غافل نمیشوند. تمام این موارد باعث میشود که این بازی جزو بهترین بازی های داستانی باشد.
۱۴. The Witcher 3: Wild Hunt
محتوای داستانی در سومین ویچر استودیو سیدی پراجکت (CD Project) دست و دلبازانه در کمیت و کیفیت، بهوفور یافت میشود و هر گوشهای که مینگرید، دیالوگیست یا ماموریت فرعی خالقالعادهایست که هوش از سرتان میپراند یا یکی از چندین ماموریت اصلی درجه یکی است که هزاران بار تجربه آن هم از زیبایی و هیجانی که دارد نمیکاهد.
سیدی پراجکت با ساخت ویچر سوم دست به خلق یک شاهکار زد.اعضای این استودیو چنان دنیای عظیم و متنوعی خلق کردهاند که هر گوشهای سرک میکشید، داستانی برای شما وجود دارد. ممکن است متوجه نشوید که روزهاست فقط درگیر انجام ماموریتهای فرعی با داستانهای درگیر کننده شدهاید. در کنار تمامی این موارد، دو محتوای داستانی دیگر که برای بازی عرضه شد بر این کمیت و کیفیت خارقالعاده افزود. جای این اثر را در تالار بهترین بازی های داستانی قرار دارد و تجربه آن گواه بر این مهم است.
۱۳. Nier: Automata
نیر شاید فلسفیترین بازی این لیست باشد. اثری که شخصیتهای فرعیش پاسکال، ژان پل سارتر، کیرکگارد هستند و شما در جهانی بیمعنا به دنبال معنا میگردید. تقریبا تکتک شخصیتهای مختلف بازی به شکلی، درگیر این بحران وجودی هستند و بازی، کاوش این نظرگاه و نتایج مختلف است و بدون قضاوت آنها را به تصویر میکشد. و شما در میان این دریای عظیم از تقلاها و کنشهای معنادار و بیمعنا، راهی جستوجویی برای یافت و ساخت معنای خویش میشوید. بدون شک قصه این اثر جزو بهترین بازی های داستانی است.
۱۲. Papers Please
شاید هیچ اثری مانند این بازی نتواند حکایتگر وضعیت بغرنج حاکم بر کشورهای تحت سلطه رژیم توتالیتر باشد. محصولی که در آن شما در نقش مامور اداره مهاجرین، وظیفه تایید یا رد پاسپورت مردمی را دارید که از یک کشور نابهسامان برفی، قصد مهاجرت به یک کشور نابهسامان برفی دیگر را دارند و در این بین هم اداره مهاجرت از هیچ تلاشی برای سختتر کردن پروسه مهاجرت فروگذاری نمیکند.
چالش اصلی، مسئله اخلاقی شما بهعنوان یک انسان، زمانی است که فردی دست تمنا به شما دراز میکند و تقاضا تایید مدارک ناقصش را دارد. چرا که همسر بیمارش در کشور منتظر اوست و شاید این آخرین فرصتش برای دیدنش باشد. با توجه به اینکه هر اشتباهی در تایید یا رد افراد، برای شما اخطار بهدنبال دارد و از هزینه دریافتی آخر شیفت شما کم میکند. این هزینه دریافتی تنها منبع درآمد شما برای سیر کردن شکم خود و خانوادهتان است. آن هم در شرایطی که تورم و اقتصاد بد و فرمایشی باعث شده همه چیز گران باشد و چند اشتباه یا دل رحمی شاید باعث قطعی آب یا گاز خانه شود و سرما را هم به گرسنگی اضافه کند.
تجربه این بازی ابدا راحت نیست و تمام این عوامل این اثر را بدل به یکی از بهترین بازی های داستانی میکند.
از دست ندهید: سایت برتر دانلود بازی کامپیوتر
۱۱. Final Fantasy X
دهمین نسخه سری فاینال فانتزی یکی از بهترین بازی های داستانی است. در ابتدای بازی تایدوس (Tidus)، قهرمان نوجوان قصه که در شهر پیشرفته و بزرگ زانارکند (Zanarkand) زندگی میکند، با حمله هیولایی عظیم و ترسناک به نام گناه (Sin) مواجه میشود. این هیولای عظیم شهر را از بین میبرد و تایدوس هم بیهوش میشود.
پس از بیداری، تایدوس خود را سرزمینی به نام اسپیرا (Spira) میيابد. مکانی که در آن زانارکند هزار سال قبل توسط هیولای گناه نابود شده است. تایدوس در میان بهت و حیرتش، با یونا آشنا میشود. احضار کنندهای جوان که قرار است قدم به راه پر پیچ و خمی بگذارد تا بتواند قابلیت احضار آخرین ایان (Aeon) را پیدا کند و هیولای گناه را شکست دهد، سفری که آنها را به خرابههای زانارکند میرساند و اسرار شگرفی را آشکار میکند.
۱۰. The Last of Us Part. 2
انتقام، خشم، خون، شعلههای سوزان غضب که هرچیزی را سر راهشان میسوزانند و برای لمس منبع کینه از هیچ چیزی جلوگیری نمیکند. قسمت دوم آخرین ما، قصه این چرخه معیوب خشونت است که میچرخد و قربانیهای بیشتری را به انتقامجوهایی پلید تبدیل میکند که خود دست به خلق قربانیهای تازه میزنند. شاید در این میان کسی فکر کند که این آتش خشم، این شعلههای نابودکننده انتقام شاید فقط از خشونت نیستند، شاید از حسی درونیتر و مهیبتر ناشی میشوند، عذاب وجدان و شاید هم پشیمانی.
پشیمانی بابت تمامی کارهای نکرده، حرفهای نزده، جاهای نرفته و زمان از دست رفتهای که دیگر قرار نیست نه شما را به موقعیتهای پیشین برگرداند و نه آن افراد را مجددا پیشروی شما قرار دهد و چاره چیزی نیست جز پذیرش. پذیرش از نقش خود در وقوع آن رخدادها و تصمیم به عبور و جاری شدن، چیزی که بهای سنگینی برای درک داستان قسمت دوم آخرین ما. تمامی این موارد این اثر زیبا را وارد لیست بهترین بازی های داستانی میکند.
۹. Metal Gear Solid 3: Snake Eater
عملیات مارخور قصه عشق، فداکاری، مادرانگی، خیانت و میهنپرستی است. قصهای تلخ و گزنده از مادری آرمیده بر دشتی پوشیده از رزهای سفید و صدای گلولهای که در جهان میچرخد و سرخی ابدی را بر آن حاکم میکند. قصه اشک پسری است که در میان وظیفه و احساس تن به چیزی میدهد که مایل به آن نیست و تنها مجبور به انتخاب اشتباه است. قصه مادری خاموش که مدتها قبل، انتخابش را کرده بود.متال گیر سالید ۳ بدون شک یکی از بهترین بازی های داستانی تاریخ است.
۸. Shadow Of The Colossus
دومین ساخته فومیتو اوئدا قصه عشق و حماسه است. شما با ربودن شمشیر جادویی رهبر قبیله، تن بیجان معشوق عزیزتان را که قربانی مراسمی آیینی شده را برمیدارید و همراه با اسب کبود رنگ وفادارتان، راهی سفری طول و دراز میشوید. سفری که در جستوجوی سرزمین ممنوعه است. جایی که در آن خدایی باستانی وعده بازگشت مردگان به حیات را میدهد، وعدهای شگرف که البته لازمهاش، بهایی سنگین است. اکنون شما و شانزده کلوسی عظیم الجثه که یافتن و شکست دادن هرکدام از آنها، چالشی بس عظیم است و نیازمند نیروی اراده قهرمان قصه و شما است.
۷. Bioshock
شوک زیست محیطی کن لوین (Ken Levine) و استودیو Irrational Games نبرد ایدئولوژی در جهانی است که آرمانشهر به ضد خود بدل گشته و در چرخشی پادآرمانشهری آخرالزمانی را به تصویر کشیده که ایدئولوژیها در آن رنگ باخته، تبدیل به جنون میشوند. همه چیز خالی از معنا میشود و شما در نقش غریبهای تازه وارد، باید در شیپور پایان بدمید و این دیوانگی فراگیر اندرو رایان و فرانک فانتین را پایان ببخشید.
۶. Persona 4
داستان این بازی در شهر کوچک اینابا رخ میدهد که قتلهای مرموزی اخیرا ساکنینش را نگران کردهاند. جنازههایی پس از روزهای بارانی آویزان به آنتنهای واقع در پشتبام خانهها پیدا شدهاند و علاوه بر این شایعهای در شهر پخش شده که تماشای تلویزیون خاموش در نیمه شبهای بارانی، شریک زندگیتان را به شما نشان میدهد.
در این بین، قهرمان شانزده ساله قصه بهعنوان دانشآموز انتقالی برای گذراندن سال تحصیلی پیش داییش میآید و خیلی زود، متوجه جهان مه گرفته و عجیبی میشود که فقط از طریق تلویزیون قابل دسترسی است و هیولاهای دفرمهای به نام «سایه» در آن وجود دارند.
شما خیلی زود متوجه ارتباطی میان این مکان مهزده و قتلهای زنجیرهای سطح شهر میشوید و با دوستانتان تصمیم میگیرید که سر از اسرار آن در بیاورید. البته در این بین باید حواستان به کلاسهای درس و سال تحصیلی هم باشد و سعی کنید که دوستان تازهای پیدا کنید.
مطالعه کنید: بهترین بازی های کامپیوتر در جهان
۵. Undertale
توبی فاکس (Toby Fox) بازیساز با شاهکار خود، تمامی تصورات شما را بهم میزند. بازی او ادای احترامی به نقشآفرینیهای اوایل دهه نود میلادی بهخصوص سری مادر (Mother) است که در غرب با نام Earthbound شناخته میشود. ولی در این بین، آندرتیل چنان قصه معرکه و درجه یکی را تعریف میکند که هوش از سرتان میپراند. قصهای که اتفاقا روی این پیشفرضهای شما حساب باز کرده و در دیدار نخست تمامی دست خود را رو نمیکند. آندرتیل از شما میخواهد که مجددا با آگاهی بیشتر دست به تجربهاش بزنید و راهش را به لیست بهترین بازی های داستانی باز کند.
۴. Spec Ops: The Line
این اثر در نگاه نخست یکی دیگر از انبوه شوترهای سوم شخصی به نظر میآید که در نسل هفتم کنسولهای بازی با الهام از سری Gears of War سعی داشتند که پولی بر جیب بزنند و سهمی از این ترند محبوب آن دوران داشته باشد. حتی تریلرها و تبلیغات بازی هم نوید همچین اثری را میدادند. این بازی هرچیز که باشد صرفا یک شوتر سوم شخص تکراری نیست. در واقع بازی از شما میخواهد که با همچین پیشفرضی به سراغش بروید، حتی شروع بازی هم تلاشی برای تغییر رویکرد شما نمیکند. اما آرام آرام، با پیشروی در دبی پسا آخرالزمانی، کم کم مرز میان واقعیت و خیال شروع به باریک شدن میکند و با هر تصمیمی که شخصیت اصلی میگیرد، بهایی که میپردازید بزرگ و بزرگتر میشود، تا جایی که دیگر نمیتوان خیال را از حقیقت تشخیص داد. به هرحال از اثری که رمان قلب تاریکی (Heart of Darkness) و فیلم اینک آخرالزمان (Apocalypse Now) را اقتباس کرده کمترین از این هم نمیتوان توقع داشت.
۳. Inside
بهعنوان اثری که حتی یک خط دیالوگ و متن ندارد، Inside دست به تعریف چنان قصه اثرگذاری میکند که هوش از سرتان میپراند. این اثر بهواسطه طراحی محیطی خارقالعاده، مراحل و مکانیکهای گیمپلی، شما را بهطور عینی درگیر داستان و ایدههای فکری خالقان خود میکند. شما بدون نیاز به آنکه کسی چیزی را به شما توضیح دهد و یا درمورد آن با شما به دیالوگی بگوید شروع به تجربه و درک آن میکنید.
Inside اثری درمورد کنترل است که در آن هم کنترل میکنید و هم مورد کنترل واقع میشوید. شما همین توضیحات بهظاهر ساده و نامفهوم کافی باشد که بدانید چرا با یکی از بهترین بازی های داستانی روبرو هستید.
۲. Alan Wake 2
آلن سیزده سال است که در مکان تاریک (Dark Place) گیر افتاده و داستانهای متعددی هم که برای فرار نوشته، همگی به در بسته خوردهاند. آلن ویک دوم، قصه آخرین تلاش اوست، روایتی پیچیده و در هم تنیده از دو روایت به نامهای «آغاز» و «بازگشت» که با دو قهرمان به صورت چرخهای تکرار شونده، روایت میشود. آغاز در مورد تلاش مکرر الن برای فرار از مکان تاریک است و بازگشت، درمورد پروندهای جنایی پیرامون فرقهای آدمکش است که مامور ویژه FBI، ساگا اندرسون را به برایتفالز (Brightfalls) میکشاند. این بازی یکی از پیچیدهترین خطوط داستانی بازیهای Remedy و یکی از بهترین بازی های داستانی را خلق میکند.
۱. Silent Hill 2
سایلنت هیل دوم قصه جنایت و مکافات است، روایت گناه و عذاب وجدانی بوده که با جستوجویی برای رستگاری آغاز میشود. جیمز ساندرلند (James Sunderland) نامهای از همسرش دریافت میکند. همسری که دو سال پیش فوت شده. در این نامه مری (Mary) به او میگوید که در هتل شهر سایلنت هیل در انتظار اوست و جیمز، حیران از این اتفاق، پا به این شهر اسرارآمیز میگذارد. شهری که در یک مه ابدی را فرا رفته و هیولاهای عجیب و غریب آن در خیابانها و ساختمانهایش ساکن هستند.
در این بین جیمز به افراد دیگری برمیخورد که آنها نیز به شکلی به این شهر فراخوانده شدهاند، برزخی که در قامت قاضی قرار است تجسم شنیعترین گناهان و کابوسهایشان باشد و ملاقات جیمز با زنی به نام ماریا (Maria)، که انگار تجسم دوبارهای از همسر فوت شدهاش است، بر عجایب داستان میافزاید.
سایلنت هیل دوم بدون شک با داستان ترسناکِ روانشناختیاش و روایت اسرارآمیز و جذابش، یکی از بهترین بازی های داستانی بوده که تجربهاش برای تمامی علاقهمندان بازیهای ویدئویی فرای علاقه به ژانر، لازم است.
نظرات کاربران