خدای جنگ یا God Of War عنوان بازی است که توسط استودیو مونیکا ساخته شد. این بازی اکشن را سونی منتشر کرد که از همان ابتدا طرفداران زیادی هم داشت. داستان کلی این بازی مربوط به اساطیر و خدایان یونان باستان میشود. گاد اف وار از همان ابتدای انتشار محبوبیت زیادی بین گیمرها پیدا کرد. اولین نسخه از این بازی توسط سونی برای پلی استیشن 2 در سال 2005 منتشر شد. گاد اف وار امتیاز خوبی هم از منتقدان و متخصصان بازی گرفت.
داستان این بازی به کریتوس، یکی از جنگجویان اسپارتای یونان اشاره دارد. کریتوس در این بازی به دنبال گرفتن انتقام از خدایان است. گاد اف وار در زمان انتشار خود به دلیل گیمپلی روان، گرافیک خیرهکننده و جلوههای جذاب، توانست تأثیرات ماندگاری بر صنعت بازیهای ویدئویی بگذارد. بعد از انتشار این بازی بسیاری از بازیهای اکشن دیگر هم با الهام از گاد اف وار تولید و منتشر شدند. در سالهای اخیر نسخههای جدیدتر این بازی برای کنسولهای پلی استیشن 3، 4 و 5 هم منتشر شدند. این نسخههای تغییرات قابلتوجهی نسبت به نسخههای اولیه داشتند.
مطالعه کنید: رمز gta v
داستان کامل بازی گاد اف وار 1
اولین سری از مجموعه بازیهای خدای جنگ که در سال 2005 منتشر شد و ازجمله مهمترین فرانچایزهای سونی است. کریتوس برای این که گذشته خود را از بین ببرد به برده خدایان تبدیل شده است، اما خدایان برای پایان عذاب او کاری نمیکنند…
نقطه آغاز روایت God of War 1
بازی با صحنهای آغاز میشود که کریتوس به بالای کوه المپیوس رفته و قصد خودکشی دارد! او گمان میکند که بهترین راه برای پایان دادن به کابوس یک دهه اخیر خود، مرگ است. کریتوس امیدی به خدایان ندارد و تصور میکند که خدایان او را رها کردهاند. حالا بازی یک فلش بک به چند هفته قبل میزند؛ جایی که کریتوس به دریای اژه مأمور شده تا هیولای آبی به نام هیدرا (Hydra) را به جهنم هادس تبعید کند. هیدرا در افسانههای یونان نماد مار آبی چند سر است.
کریتوس حین مبارزه با هیدرا متوجه صدای جیغ زنان از داخل کابین کشتی میشود که طلب کمک دارند. همین سروصداها او را یاد همسر و دختر خود میاندازد، اما به دلیل قفل بودن در کابین، نمیتواند آنها را نجات دهد. از سوی دیگر مبارزه با این غول آبی برای او بسیار سخت و فراتر از توان به نظر میرسد. اینجاست که پوسایدون (Poseidon) قدرت خشم خود را به کریتوس هدیه میکند تا با استفاده از آن بتواند هیدرا را شکست دهد. پوسایدون یکی از دوازده خدای المپ و معروف به خدای آبهاست. خدای آبها به کریتوس کمک میکند تا هیدرا را از مناطق تحت فرمان او حذف کند.
کلید کابین در دستان ناخدای کشتی است که درون یکی از سرهای مار قرار دارد. این مبارزه بالاخره با شکستن فک هیدرا توسط کریتوس خاتمه مییابد و کریتوس به دنبال ناخدای کشتی میرود تا کلید را به دست بیاورد. کریتوس کلید کابین را از گردن ناخدا درمیآورد و در کابین را باز میکند، اما او برای نجات زنها دیر رسیده است؛ چرا که هیدرا آنها را سلاخی کرده است. همین موضوع باعث ناامیدی و سرخوردگی کریتوس میشود.
شروع آخرین مأموریت کریتوس؛ نجات خدای جنگ آتن
کریتوس که ناامید از همه چیز به دریا پناه برده است، برای تسلی دادن به خود با زنان همبستر شده و خود را در نوشیدن شراب غرق میکند. با این حال هیچکدام از این کارها باعث آرامش او نمیشوند. کریتوس در نهایت خستگی و ناامیدی، آتنا را فرا میخواند. آتنا با زیرکی و چربزبانی از کریتوس میخواهد تا آخرین مأموریت خود را به پایان برساند. این مأموریت نجات دادن خدای جنگ آتن است. این کار با کشتن آیریس محقق خواهد شد. آتنا به کریتوس میگوید که شاید با انجام این مأموریت سخت، مورد رحمت و موهبت الهی قرار بگیرد.
مطالعه کنید: رمزهای بازی GTA Vice City
او راهی آتن میشود و در مسیر ورود با مینوتورها (Minotaur) که نیم انسان و نیم گاو هستند روبرو میشود که برای ایریس خدمت میکنند. حالا باید کریتوس را هدایت کنید تا مینوتورها را شکست دهد. کریتوس در یکی از معابد آفرودیت (Aphrodite) با الهه عشق و زیبایی ملاقات میکند. او به کریتوس میگوید که پیشرفت خوی داشته است، اما برای شکست دادن ایریس و نیروهایش به چیزی فراتر از اینها نیاز دارد. به همین دلیل قدرت فریز کردن گورگونها را به کریتوس هدیه میدهد.
اولین چالش کریتوس در این مسیر، مبارزه با مدوسا است که در گذشته زنی بسیار زیبا بوده، اما بیاحترامی او به آتنا باعث شده است تا به یک مار بسیار بزرگ تبدیل شود. او با نگاه کردن میتواند انسان را به سنگ تبدیل کند، اما توانایی کریتوس بسیار بیشتر از اوست و خیلی راحت مدوسا را شکست میدهد. او در مسیر خود به سمت آتن، قدرت خشم زئوس را هم از او هدیه میگیرد.
رسیدن به پیشگو و چالشهای جدید کریتوس
تعدادی از هیولاهای آیریس قبل از رسیدن کریتوس به معبد پیشگو، او را با خود میبرند. کریتوس آنها را دنبال میکند و در محوطه بیرونی معبد به پیرمردی برخورد میکند که در حال حفر یک قبر است. او به مسیر خود ادامه میدهد و در نهایت پیشگو را پیدا میکند که به وسیله یک طناب بین زمین و آسمان معلق است. با حل یک پازل توسط کریتوس، پیشگو نجات پیدا میکند. پیشگو بعد از نجات به روح درونی کریتوس نگاه میکند و موجود بیرحمی را در آن مشاهده میکند. پیشگو همسر کریتوس، یعنی لیساندرا را هم تماشا میکند که توسط شبح اسپارتا کشته شد.
پیشگو به کریتوس توضیح میدهد که کشتن خدایی، مثل ایریس کار سادهای نیست. او باید جعبه پاندورا را باز کند تا انرژی آزادشده از آن باعث نابودی ایریس شود. یونانیان باور داشتند که پاندورا اولین زن میرای جهان بوده است. این زن از زئوس دو نعمت هدیه میگیرد, یکی از این نعمتها کنجکاوی است و دیگری جعبهای که تأکید داشت نباید هیچوقت باز شود. این جعبه شامل فلاکت، شر و رنج انسانها بود. پاندورا نتوانست این جعبه را بسته نگه دارد و به همین دلیل باعث شد تا بدبختی و فلاکت به همه انسانها پخش شود.
کریتوس در ادامه از بدن کرونوس بالا میرود تا به معبد طلسمشده پاندورا برسد. در این مسیر دختر زئوس، یعنی ارتمیس ظاهر میشود و اسلحه و نیروی جدیدی به کریتوس هدیه میدهد. کریتوس برای به پایان رساندن مأموریت خود با سه چالش اساسی روبروست که عبارتند از اطلس، پوسایدن و هادس. او در نهایت مأموریت ناممکن خود را با موفقیت به پایان میرساند و آتن را نجات میدهد. با این حال همچنان گذشته وحشتناکی که دارد آرامش را از او سلب کرده است.
مطالعه کنید: گیفت کارت ایکس باکس
حالا در آخرین سکانس مجددا با اولین سکانس مواجه میشویم! کریتوس در بالای کوه المپ ایستاده و قصد خودکشی دارد. در همین لحظه آتنا مجددا ظاهر میشود و به او میگوید که به دلیل خدمتی که به آتن و خدایان کرده است، اجازه پایان دادن به حیات خود را ندارد. حالا او باید بر تخت خالی فرمانروایی المپ که در اختیار ایریس بود، تکیه کند و خدای جنگ جدید شود!
داستان کامل بازی گاد اف وار 2
سازندگان این بازی بعد از انتشار نسخه اول آن در پلی استیشن 2 در سال 2007، گاد اف وار 2 را هم منتشر کردند. گاد اف وار 2 تغییرات و پیشرفتهای محسوسی نسبت به نسخه اول داشت و یک شاهکار محسوب میشد. به هر حال God of War 2 هم توانست گیمرهای زیادی را به سوی خود جذب کند.
شروع روایت بازی God of War 2
کریتوس که علاوهبر همسر و دخترش، این باز مادر و برادر خود را هم توسط خدایان از دست داده، روی تخت خود تکیه زده و در فکر انتقام است. او بر تخت ایریس، خدای جنگ سابق تکیه زده، اما حتی این موضوع هم باعث نشده تا آتش خشم او خاموش شود. این خشم باعث شده تا او لشکر خود را برای حمله به شهر رودس (Rhodes) اعزام کند. از سوی دیگر کشته شدن خدای مرگ توسط کریتوس، ترس را به دل زئوس، خدای خدایان انداخته است. به همین دلیل زئوس به دنبال کشتن کریتوس است تا خطری متوجه او نشود.
در جریان جنگ شهر رودس، کریتوس خود نیز برخلاف میل آتنا عازم آنجا میشود و به آتنا هم اعلام میکند که به او و حمایت خدایان احتیاج ندارد. او شهر رودس را ویران میکند. در همین حین پرندهای که در حال پرواز بر فراز شهر بود، روی شانههای کریتوس مینشیند. کریتوس به گمان این که پرنده همان آتناست به او بیتوجهی میکند. با این حال کمی بعد متوجه میشود که همین پرنده تمام قدرت خدایی کریتوس را از او سلب میکند. به این ترتیب کریتوس به اندازه طبیعی خود برگشته و کوچکتر میشود. پرنده هم قدرت و نیروی خدایی کریتوس را به مجسمه Colossus منتقل میکند و باعث میشود تا مجسمه جان بگیرد.
حین مبارزه با مجسمه، زئوس برای کمک به کریتوس پیشنهاد میدهد و کریتوس باز هم اشاره میکند که به کمک کسی احتیاج ندارد. با این حال زئوس شمشیر المپیوس (Blade Of Olympus) را برای کمک میفرستد. در نهایت کریتوس موفق میشود وارد مجسمه شده و قدرت آن را از بین ببرد. او پیروزمندانه از مجسمه خارج میشود و فریاد میکشد که «حالا فهمیدید خدایان المپ؟!». در همین حال دست مجسمه روی او فرود میآید و شمشیر از دستش میافتد. به این ترتیب تمام قدرت او نیز از بین میرود.
انتقال کریتوس به دنیای مردگان
کریتوس بعد از افتادن دست مجسمه و از دست دادن شمشیر، مجددا بلند میشود تا به سمت شمشسر برود. قبل از رسیدن به شمشیر، ناگهان همان پرنده در کنار شمشیر فرود میآید. پرنده هویت اصلی خود را نشان میدهد و کریتوس متوجه میشود که پرنده همان زئوس است. زئوس Blade Of Olympus را برمیدارد و روی گردن کریتوس میگذارد. زئوس با تهدید به کریتوس میگوید که ادامه زندگیش را باید به زئوس خدمت کند، اما جواب کریتوس منفی است.
به هر حال کریتوس از زئوس شکست میخورد و زئوس به او میگوید که برای نجات المپ این کار را انجام داده است. همچنین به کریتوس میگوید که او هرگز به حکمرانی المپ نخواهد رسید. در نهایت زئوس با خشم شمشیر را وارد شکم کریتوس میکند. زئوس همچنین تمام اسپارتاها را نابود میکند. کریتوس فریاد میزند که زئوس بهای خیانتش را خواهد پرداخت. کریتوس در حالی که بین مرگ و زندگی قرار دارد، همسر و دخترش را مشاهده میکند و بعد از بستن چشمانش به دنیای مردگان انتقال پیدا میکند.
نجات از دنیای مردگان و پیش به سوی شکست زئوس
گایا در دنیای مردگان به کمک کریتوس میآید و با مداوای زخم او باعث میشود تا از دنیای مردگان یا Underworld خارج شود. در راه برگشت از دنیای مردگان، کریتوس با یکی از اسپارتاها یا سربازان خود روبرو میشود که زنده مانده است. او به سرباز خود میگوید که به اسپارتا برود و ارتشی را برای جنگ آماده کند. به هر حال کریتوس با سوار شدن بر پگاسوس به دنبال خواهران سرنوشت میرود تا با به دست آوردن شمشیر المپ، زئوس را شکست دهد.
او به راهش ادامه میدهد و در همین مسیر با تایفون (Typhon) که توسط زئوس در شکاف کوه اسیر شده ملاقات میکند. این تایتان باعث اسیر شدن پگاسوس میشود. با این حال کریتوس موفق میشود تا با تیروکمانی که در چشم تایفون است او را شکست دهد. او در ادامه با پرومتئوس (Prometheus) که آتش را از خدایان دزدید و توسط زئوس گرفتار شد ملاقات میکند. پرومتئوس از کریتوس درخواست میکند تا او را از عذاب نجات دهد. کریتوس با تیروکمان خود زنجیر پرومتئوس را پاره میکند تا او در آتش افتاده و بمیرد. خاکستر پرومتئوس به کریتوس قدرت تایتانی میدهد و به این ترتیب موفق میشود تا پگاسوس را هم از دست تایفون نجات دهد. در ادامه هم محافظان جزیره آفرینش را شکست میدهد و با سگ 3 سر روبرو میشود.
این سگ سه سر در حال بلعیدن سربازی است که شیء عجیبی در اختیار دارد. کریتوس سرباز را نجات داده و موفق میشود بازوبند طلایی را از او بگیرد. این بازوبند در حالت تدافعی کمک زیادی به کریتوس برای دفع ضربات دشمن میکند.
چالشهای کریتوس برای رسیدن به خواهران سرنوشت و زئوس
کریتوس در مسیر خود متوجه میشود که 3 نفر دیگر هم قصد رفتن به نزد خواهران سرنوشت را دارند:
- ایکاروس برای رهایی از دیوانگی
- آلریک که فرمانده بربرهاست برای رهایی از دست هیدیز
- پرسیوس برای نجات دادن همسرش
کریتوس موفق میشود هر سه را شکست دهد. در نهایت و بعد از سپری کردن چند چالش، کریتوس خود را به یکی از خواهران سرنوشت میرساند. او به کریتوس میگوید که سرنوشتش مرگ است و باید به دست من کشته شوی. اینجاست که کریتوس متوجه میشود خواهران سرنوشت هم برای او کاری انجام نخواهند داد. به همین دلیل تصمیم میگیرد تا خواهران سرنوشت را از بین ببرد و سرنوشت خودش را رقم بزند. در نهایت کریتوس موفق میشود از پس خواهران سرنوشت بگذرد و به گذشته بازگردد؛ زمانی که زئوس Blade of Olympus را در شکم او فرو کرده است.
حالا کریتوس با تنهای زئوس را پرت زمین میکند و شمشیر را برمیدارد. زئوس خود و کریتوس را به قله چالش پرتاب میکند تا مبارزه تن به تن با کریتوس داشته باشد. این درگیری مدت زیادی ادامه پیدا میکند و زئوس به دلیل قدرت خدایی خود به این سادگیها شکست نمیخورد. کریتوس تصمیم میگیرد با نیرنگ زئوس را شکست دهد. به همین دلیل پشت به او زانو میزند و شمشیر را روی زمین میگذارد. وقتی زئوس قصد کشتن کریتوس را دارد، او جا خالی میدهد و زئوس را روی تخته سنگی میخکوب میکند. درست در لحظه انتقام که کریتوس شمشیر را در دل زئوس فرو کرده است، آتنا از راه میرسد. آتنا خود را مقابل شمشیر پرت میکند تا به او اصابت کند و زئوس آسیب نبیند.
کریتوس که از این اقدام آتنا متعجب شده است از او میپرسد این چه کاری است که کردی؟ آتنا در جواب میگوید که زئوس پدر توست و با از بین رفتن او المپ نیز نابود میشود. آتنا قبل از مرگ میگوید که زئوس همان المپ است. در نهایت کریتوس به زمان جنگ تایتانها و خدایان برمیگردد و گایا را میبیند.
داستان کامل بازی گاد اف وار 3
این سری از بازیهای خدای جنگ در سال 2010 و برای کنسول پلیاستیشن 3 منتشر شد. این بازی ادامه داستان گاد اف وار 2 است و در همان یونان باستان اتفاق میافتد. باز هم انتقام در متن هدف کریتوس در این نسخه قرار گرفته است.
روایت بازی God of War 3
کریتوس به همراه تایتانها و سوار بر گایا در آشوب و هرجومرج به دنبال گرفتن انتقام از المپنشینان است. حالا بهترین زمان برای انتقام نصیب آنها شده و نمیخواهند فرصت را از دست بدهند. تایتانها در حال بالا کشیدن خود از المپ هستند و کریتوس هم مترصد رسیدن به زئوس! زئوس با سخنرانیهای حماسی در حال تهییج و آماده کردن سایر ایزدان المپ برای نبرد است.
ایزدان المپ بعد از صحبتهای زئوس وارد عمل شده و از کوه المپ پایین میآیند. آنها در مسیر خود جلوی پیشروی تایتانها و کریتوس را میگیرند. بعد از گذراندن چالشهای مختلفی که هیپوکامپیها با گایا و کریتوس دارند در نهایت کریتوس به اولین چالش بازی، یعنی پوسایدون، خدای آبها میرسد. پوسایدون که محافظی از آب دارد به حالت تحقیر به کریتوس میگوید که یکی از ایزدان المپ را برای مبارزه فرامیخوانی؟ کریتوس هم در جواب میگوید که خودت را نشانم بده!
پوسایدون با گایا و کریتوس درگیر میشود و چالش بین آنها ادامه پیدا میکند. تا جایی که نهایتا هم کریتوس و هم پوسایدون در خشکی فرود میآیند. پوسایدون که زخمی و ناتوان در گوشهای افتاده است، خطاب به کریتوس میگوید که زئوس باید همان موقع که فرصتش را داشت تو را از بین میبرد. به هر حال خدایان جلوی تو را خواهند گرفت. کریتوس هم در پاسخ میگوید که همه آنها خواهند مرد!
کریتوس ضربات سنگینی را بر پوسایدون وارد میکند و او به گوشهای پرت میشود. او انگشتانش را در چشمان پوسایدون فرو میکند و به زندگی پوسایدون پایان میدهد. با مرگ پوسایدون، آب دریاها و اقیانونها بالا میآید و باعث میشود تا تمام دنیا به جز المپ زیر آب بروند. گایا در این لحظه از راه میرسد و به کریتوس اشاره میکند که روی انگشتان او سوار شود تا به سمت زئوس بروند.
تقابل مجدد کریتوس با زئوس
کریتوس به همراه گایا خود را در بالای کوه المپ به زئوس میرساند. حالا لحظهای که مدتها انتظارش را میکشید، فرارسیده بود. او خطاب به زئوس میگوید که حالا میخواهی چه کار کنی پدر؟ تو نمیتوانی دیگر پشت آتنا پنهان شوی! زئوس یادآوری میکند که آتنا بخاطر خشم کریتوس کشته شده است. کریتوس هم مجددا تأکید میکند که چیزی مانع او نخواهد شد و انتقامش را خواهد گرفت.
در همین لحظه طوفان بزرگی به پا میشود و زئوس ابرها را در حالیکه صاعقه میزنند در دستان خود جمع کرده و به سوی کریتوس پرت میکند. کریتوس با وجود این که برای دفع صاعقهها از بازوبند زرین کمک میگیرد، اما شدت ضربه باعث میشود تا به پایین کوه المپ پرتاب شود. گایا هم در درگیری با زئوس با دستی زخمی به سمت پایین کوه پرت میشود. آنها در حالیکه به سمت پایین پرت میشوند سعی در نگهداشتن خود دارند، اما گایا تکان میخورد و اجازه نمیدهد!
گایا به کریتوس میگوید که بخاطر خدمت به تایتانها، کریتوس را یاری داده است. همچنین میگوید که جنگ بین آنها و خدایان است و ارتباطی با کریتوس ندارد. در این لحظه گایا خود را بالا میکشد و باعث میشود تا کریتوس سقوط کند. کریتوس که خشم، ناامیدی و انتقام را تجربه میکند، داخل رودخانه استیکس فرود میآید. او تمام قدرت و تواناییهای خود را از دست داده است. با این حال خود را از رودخانه بیرون میکشد. او در اوج ناامیدی فریاد میزند که زئوس! هنوز کار تمام نشده است! در همین حین با صدای آشنایی مواجه میشود و آتنا را میبیند. آتنا توضیح میدهد که به دلیل فداکاری به سطح جدیدی از موجودیت رسیده است. آتنا برای این که کریتوس به مبارزه با زئوس برود، Blade of Exile را به او هدیه میدهد. همچنین توضیح میدهد که برای کشتن زئوس، باید به منبع قدرت او، یعنی Flame of Olympus دست پیدا کند.
درگیری کریتوس با هیدز و هلیوس
کریتوس به راه خود در دنیای مردگان ادامه میدهد و در همین حین با هیدز (Hades) روبرو میشود. هیدز به کریتوس یادآوری میکند که برادرش پوسایدون و برادرزادهاش آتنا را کشته است. همچنین به کریتوس میگوید که ملکه زیبایی مرا سلاخی کردهای! حالا مبارزه بین کریتوس و هیدز آغاز میشود. با کشوقوسهای فراوان کریتوس موفق میشود هیدز را از بین ببرد و روح او را تسخیر کند. با از بین رفتن هیدز، تمام روحهایی که اسیر شده بودند از دنیای مردگان آزاد شده و در سرتاسر دنیا پخش میشوند. کریتوس هم با قدرتی که به دست آورده میتواند در رودخانه شنا کند.
او در ادامه مسیر با هفئستوس ملاقات میکند که در گذشته هنرمندی بینظیر بوده و زئوس دخترش را از او گرفته است. به هر حال کریتوس با داشتن قدرتی که از هیدز گرفته، میتواند دروازههای هیپریون را فعال کرده و خود را به المپیا برساند. کریتوس در مسیر خود گایا را میبیند که از لبه کوه آویزان است و طلب کمک میکند. با توجه به صحبتهای اخیر گایا، کریتوس به شدت از دست او عصبانی است و دستانش را قطع میکند تا به پایین کوه المپ سقوط کند. در ادامه کریتوس با چالش جدی به نام هلیوس مواجه میشود.
کریتوس بعد از مبارزه با هلیوس، سر او را از تنش جدا میکند. با مرگ هلیوس خورشید ناپدید شده و ابر و باران تمام دنیا را فرامیگیرد.
ادامه چالشها و اقدام به خودکشی کریتوس
کریتوس در ادامه با هرمس مواجه میشود که به سرعت در حال بالا رفتن از زنجیر عظیمی است. در همین حین آتنا ظاهر میشود و برای کریتوس توضیح میدهد که قدرت خارقالعادهای درون جعبه مخفی شده است. کریتوس در ادامه خود را به اتاق موسیقی میرساند و با کوک کردن تارها و نواختن موسیقی، سعی در باز کردن جعبه دارد که ناگهان با هرا مواجه میشود. هرا برای مبارزه با کریتوس، هرکول را فرامیخواند. کریتوس در مبارزه با هرکول، موفق میشود او را نابود کند.
کریتوس در ادامه با کرونوس هم مبارزه کرده و به زندگی او پایان میدهد. در مسیر خود مجددا با هرا هم ملاقات میکند و گفتگوی نسبتا طولانی بین آنها درمیگیرد. در نهایت کریتوس عصبانی شده و با شکستن گردن هرا، او را از بین میبرد. کریتوس موفق میشود خود را به پاندورا برساند. پاندورا هم به سمت جعبه میدود که ناگهان زئوس او را میگیرد. پاندورا قصد دارد به سمت شعله برود و کریتوس میخواهد مانع او شود. پاندورا موفق میشود شعله را از بین ببرد و انفجاری رخ دهد. کریتوس جعبه را به طمع به دست آوردن قدرت برای کشتن زئوس باز میکند، اما با جعبه خالی مواجه میشود!
بار دیگر پاندورا بازمیگردد و جعبه را به کریتوس میدهد، اما این بار جعبه خالی نیست و کریتوس با نیرویی که به دست میآورد، زئوس را شکست میدهد. آتنا مجددا ظاهر میشود و در نهایت کریتوس Blade of Olympus را در شکم خود فرومیکند!
داستان کامل بازی گاد اف وار 4
این بازی برای نخستین بار با سبک دوربین روی شانه و سوم شخص ارائه شد. با وجود این که بازی گیمپلی و تنظیمات متفاوتی دارد، اما خط داستانی، ادامه همان 3 نسخه قبلی است. گاد اف وار 4 در سال 2018 برای پلی استیشن 4 ارائه شد.
خط داستانی بازی God of War 4
مأموریتی که در این نسخه از بازی برعهده کریتوس قرار دارد، دشوارترین مأموریت او خواهد بود؛ بزرگ کردن فرزندی که از همسر دومش به یادگار دارد. خدای جنگ حالا از فردی انتقامجو به مردی آرام تبدیل شده است، اما همچنان به یاد میآورد که نتوانسته از فرزند اول خود محافظت کند و این موضوع او را آزار میدهد. فرزند او آتریس نام دارد. آنها به تنهایی در خانهای نسبتا دورافتاده زندگی میکنند. کریتوس سعی میکند مهارت تیراندازی و شکار آتریس را محک بزند؛ بنابراین از او درخواست میکند تا باهم به شکار بروند. آنها در پی شکار آهو به جنگل میروند، اما با موجودی به نام Draugr مواجه میشوند. اینجا اولین نبرد بازی آغاز میشود.
کریتوس سعی دارد تا از فرزندش محافظت کند. دراگرها در واقع آنددهای سرزمین شمالی هستند. کریتوس به کمک تبری که دارد به نبرد تک به تک با دراگرها میپردازد و آنها را میکشد. کریتوس و اتریس به مسیر خود برای شکار آهو ادامه میدهند تا در معبد قدیمی، یک آهو را میبینند. به هر حال اتریس با کمک پدرش موفق میشود تا آهو را شکار کند. آنها در راه بازگشت با ترول روبرو میشوند و کریتوس موفق میشود او را هم شکست دهد.
هدف اصلی در بازی خدای جنگ 4
کریتوس و آتریس در این بازی سعی دارند تا خاکستر فی، یعنی مادر اتریس و همسر کریتوس را به نوک قله نورث که بلندترین قله جهان است برسانند. آنها در مسیر خود با کمک فریا به بالای قله میرسند، اما متوجه میشوند که قبل از آنها، بالدر به آنجا رسیده است. بالدر به همراه فرزندان ثور، یعنی مودی و ماگنی در حال شکنجه مردی هستند که داخل یک درخت زندانی است. بعد از شکنجه کریتوس و پسرش به این مرد که میمیر نام دارد میرسند. میمیر به آنها میگوید که در حال حاضر روی بلندترین مکان میدگارد قرار دارند، نه بلندترین مکان جهان! در این کشوقوس کریتوس متوجه میشود که فریا یک جادوگر معمولی نیست و قدرت خدایی دارد. با این حال کریتوس به هیچ خدایی اعتماد ندارد!
کریتوس، اتریس و میمیر راهی ادامه مسیر میشوند و با فرزندان ثور، یعنی مودی و ماگنی مواجه میشوند و درگیری سختی بین آنها رخ میدهد. کریتوس موفق میشود تا ماگنی را شکست دهد، اما مودی میگریزد. در همین حین بیماری دوران کودکی اتریس هم عود میکند و نگرانیهای کریتوس بیش از پیش میشود. فریا دلایل بیماری اتریس و نحوه درمان آن را برای کریتوس توضیح میدهد.
آنها در ادامه مسیر به سمت قله کوه، مجددا با بالدر مواجه میشوند. اتریس از فرمان کریتوس سرپیچی کرده و به تنهایی با بالدر وارد مبارزه میشود. کریتوس به کمک فرزندش میرود، اما دیر شده است و بالدر اتریس را با خود به سمت دریاچه 9 قلمرو میبرد. کریتوس آنها را تعقیب کرده و موفق میشود تا حرکت آنها را به سمت هلهایم تغییر دهد. اتریس و کریتوس در قلمرو مردگان با تصاویری از گذشته بالدر و کریتوس هم روبرو میشوند. آنها متوجه میشوند که نامیرا بودن بالدر از کجا نشأت میگیرد. همچنین میفهمند که گیاه داروش، تنها نقطه ضعف بالدر است.
درگیری با بالدر و مرگ یک ایزد
این بار فریا هم وارد درگیری بالدر و کریتوس میشود. مادر بالدر هم در میدان نبرد حضور دارد. بالدر تصمیم دارد تا انتقام خود را از مادرش، کریتوس و اتریس به صورت همزمان بگیرد. کریتوس و اتریس هماهنگی بیشتری در مبارزه پیدا کردهاند و دست بالاتر را نسبت به بالدر دارند. در حین مبارزه با فداکاری که اتریس انجام میدهد، مشت بالدر به گیاه داروش برخورد میکند. همین مسأله باعث باطل شده طلسم او میشود. حالا بالدر آسیبپذیر شده و درد را احساس میکند.
هنگامی که کریتوس قصد کشتن بالدر را دارد، فریا دخالت میکند و از کریتوس میخواهد تا فرزندش را نکشد. کریتوس هم به خواسته او احترام گذاشته و بالدر را نمیکشد. حین دور شدن کریتوس و اتریس، بالدر به سمت فریا حملهور شده و قصد خفه کردن او را دارد. اینجاست که کریتوس وارد عمل شده و بالدر را میکشد.
رسیدن به بلندترین قله
پدر و پسر با استفاده از چشمان بایفراستی میمیر به معبدی بزرگ در قلمرو یوتونهایم میرسند. آنها تصاویر و اطلاعاتی را میبینند که توسط فی در این معبد حک شدهاند. اتریس به داستان اصلی خود را که بخشی از اون انسان و بخشی دیگر خداست پی میبرد. به هر حال آنها به خواسته فی عمل کرده و خاکستر او را از بالای قله رها میکنند.
آنها در راه برگشت توسط میمیر متوجه میشوند که به دلیل مرگ بالدر، نزدیک به سه سال یکسره برف خواهد بارید. این اولین اتفاق از زنجیره شروع آخرالزمان در داستانهای اساطیری اسکاندیناوی است. حالا اتریس و کریتوس در مرکز این پیشگویی آخرالزمانی قرار دارند و به مسیر خود در میان برف و بوران ادامه میدهند. این داستان اشاره میکند که برف و سرما باعث مرگ بسیاری از خدایان آسیر خواهد شد.
نظرات کاربران